89/12/10
5:16 ص
بدینوسیـله از حضـرات گرانمایه داران دعوت میشه تا وقت اذون وقتی که تو صف اول نماز جماعتها نشستین و با پیشانیهای وصـله دار نمازتونو تموم کردین یه نیم نگاهی هم به یاد داشتها داشته باشین.همه حاج آقاها و اهل بیت شریف شون هول ورشون نداره من از اونایی که زمون جهاد وجنگ هشت ساله تو بازار و تو حجرهاشون با فروش اجناس و ارزهای ارزان وگران پول پارو میکردن و وقتی قضیة قطعنامه (598) را شنیدن وسکته کردن که چرا جنگ تموم شد و خورد توسر بازارشون و یا اونایی هم که زمون سازندگی عوض ساختن خرابی های جنگ ومملکت مون به ساختن و پرداختن ویلاها و سازه های آسمان خراش اهل بیت گرامی شون بودن کاری ندارم .حواله شون به قیامت . فقط خطابم به اوناییه که خودشون و حاجیه خانمها وآقازاده هاشون تو روضه واعیاد مذهبی ویا تو سفره های حضرت عباس با چندتا سینی خرما وحلوا و شیرنی وشکلات میزبان مجالس میشن ! همونهایی که بدون اینکه بدونن تومجالس ها وسفره ها ی نذری شون دختر خانومی با مادرش برای جهیزیه عروسیش و فلان خانم هم برای آزادی زندونی بدهکارش دعا می کنه واشک میریزه، همونهایی که آقازاده ها شون وقتی وارد بانکها و قرض موسسه های اعتباری و مالی میشن انگار سر صندوق باباشون اومدن، همونهایی که تومجالس عزا وشادیشون خرج های ده ها میلیونی میشه ! همون حاجی های چندین بار به حج رفته که : اگه از انفاق وخدمت به خلق خدا ازشون بپرسی پادوها وکارگرایی که نسل درنسل تو خونه ها ودم حجره هاشون حتی مزد زحمت مراقبت از اموال شون رو نمی گیرن ، نشون می دن که خرجی چندتا خونواده باماست . اگه از جهاد در راه خدا ازشون بپرسی دستی به محاسن خود می کشن و میگن توفیق نصیبمون نشده . اگه از امربه معروف ونهی از منکر بپرسی میگن خلق خدا رو نباید از خود ناراضی کرد و دلشون رو شکست . اگه از تولی وتبری هم سوالی بشه جواب میدن که مومن خدا باید زیرک باشه و برای خودش و اهل عیالش دشمن درست نکنه .
از اینا میخوام که اگه یه بار هم شده دم بیمارستانها و دادگاه های نزدیگ خونه و محل کسب شون سری بزنن و اون آقا وخانم باز نشسته ی قد خمیده را که دنبال نیازمندی می گردن تا قسمتی از حقوق بازنشستگی را بدون نام ونشون خرجشون کنن نیم نگاهی داشته باشن و یاد بگیرن که چگونه باید حاج آقا موند. و به یاد بیارن که خودشون از کجا به این درجه از اعتبار رسیدن و این راهی که دارن میرن و چاهی که خودشون با الطاف آقازاده هاشون برای خود کندن چه جور چاهیه .
89/12/10
5:15 ص
پرسید شال و کلاه کردی کجا انشاءالله ؟ گفتم اگه اهل دلی بسم الله .
گفت : تو اهل پروازی و پریدن با تو پر پرواز می خواد . گفتم با این بال و پر ریخته حتی پرش هم نمیشه زد چه برسه به پرواز .
می رم تا بال و پرهای گم شده ام رو پیدا کنم که تا شاید قرعه ی پرواز به نامم افتاد وهوایی شدم .
یاعلی گفت به راه افتادیم . در بین راه پرسید تا کجا باید رفت . گفتم به گذشته ، به اون روزهایی که تو برادرت هنوز به دنیا نیومدین ، به سالهای جنگ و حماسه ، سالهای داغ فراغ یاران ، به سالهای خدا و مردان خدا .
عزیزم هر کسی گذشته ایی داره که هویت اوست ، می رم تا هویت خودمو باز خونی کنم . به رامـسر می رم . گفت می دونی از بـــابـــل تا رامسر چقد راهه ؟ گفتم ای بابا از ارونــد کنـــار که دورتر نیست . میرم تا بهترین دوره از تاریخ زندگی ام رو با یکی از دوستان و همسنگرانم ورق بزنم .
می رم کنار مزار شهید حسیـــن صفــــا کوشـــکی تا کمی خلوت کنم و ببینم که :
در گذشته که بودم و با که بودم و چه می کنم و چه باید بکنم . باید این صفحه از تاریخ زندگی ام رو همیشه پر رنگ نگه دارم و الا تا ابد در حسرتش خواهم سوخت .
عزیزم برگهای زندگی تاریخ سازن ، پس برگهای تاریخ زندگی ات رو خوش رنگ و پر رنگ نگهدار که هر کسی با این برگه ها زنده است والا مرده متحرکی بیش نیست . البته این مهم نیست که دیگرون توی گذشته ات چه می کنن مهم اینه که خودت چه کاره ایی .
89/12/10
5:14 ص
اولا: باید عرض کنم که در توصیف شهداء لازمه تا آئین نگارش و متانت ادبی رعایت بشه که متاسفانه در این خصوص توانایی ام خیلی کمه. ثانیا: این یاد داشت حرف دل باز مانده ایی از کاروان عشقه که درسوگ فراغ کاروانیان،گاهی با سکوت و اشگ، گاهی با ورق زدن آلبوم و دفترچه خاطرات ویا هم همنشینی بادیگر بازماندگان، منتظره تا خورشید وصلش طلوع کنه . پس اگه ابرادی بر این نوشته هست ضف این حقیره نه از صفات شهداء ، پیشاپیش ازین بابت پوزش میطلبم . و اما شهیدان :
شنیدم که عده ایی میگن شهداء آسمونی بودن . بدون مقدمه عرض می کنم که اونا آسمونی نبودن. شهداء مثل ما زمینی بودن ، ولی زمین گیر نشدن . از آسمون نیومدن ، ولی سرنجام آسمونی شدن . از اونجایی اومدن که ماها اومدیم ، و ما هم از همون جایی اومدیم که شهداء اومدن . اونا راه برگشت شونو گم نکردن . شهداء با ما و در کنارمون زندگی کردن . اما بعضی از ماها بدون شهداء زندگی می کنن .... اونادوست داشتنو دوست داشتن، دوست داشتنی شدن. بعضی ها می گن شهداء عجیب وغریب بودن . اونا عجیب نبودن ، کار های عجیبی انجام دادن که عجیب به نظر می رسن . مثل امروز ماها تو زندگی شهداءخیلی ها نقش داشتن ، نقش خیلی ها مثبت و خیلی ها هم منفی بود . اما شهداء فقط نقش خودشونو داشتن . شهداء تو زندگیشون نقش بازی نکردن . کسی به شهداء نگفته بود که تو یه روزی شهید خواهی شد . اما به گونه ایی زندگی کردن که شهادت مزد زندگی شون شد . ماها میدونیم که رفتنی هستیم شهداء هم می دونستن . اما به گونه ایی رفتن که نمردن بلکه شهید شدن و شاهدن . راه شهداء جاودانه و مرگ شون هم جاودانه بوده و خواهد بود. شهداء برای خود شون زندگی نکردن تا برای خود بمیرن . با مافوق خود بودن و بسوی مافوق خود رفتن .
شهداء بی معرفت نبودن . معرفت و خودشناسی رو از خود شروع کرده بودن . دین و دنیا و آخرت خود،امام و رهبر خودشونو می شناختن . با همین معرفتها بود که از خود گذشتن و به خدا پیوستن . شهداء به شناخت سطحی و اقرار لسانی اکتفا نکردن . به یقین رسیده بودن ، یقین به حاضر وناظر بودن خدا . وقتی امام و رهبرشون می گفت عالم در محضر خداست ، تمام تلاش شون این بود تادر محضر خدا گناه نکنن . خدا باوری و هرچه که خدایی بوده براشون ارزش بود . و برای ارزش هاشون ارزش قائل می شدن . وبرای ایثار گری که بالاترین درجه از ارزشها بوده همت کردن . با این همت شون به بالاترین درجه از ایثارگری یعنی شهادت رسیدن . البته براین باورم که اگه ناب ترین ومقدس ترین واژه های فرهنگ وادب ملل مختلف جمع بشن نمی تونن شهید رو توصیف کنن. تنها اونایی می تونن شهید رو توصیف کنن که شهادت رو باور کرده باشن .دراین دنیای هزار رنگ وآدمای هزار فن کسی بهتراز شهید نمی تونه ازشهید و شهادت صادقانه حرف بزنه ، راحت تر بگم اگر بخوام از شهادت ویا شهیدی حرف بزنم از خودم چیزی ندارم باید از شهداء کمک بگیرم . جان کلام اینکه برای شناختن باید به شهداء مراجعه کرد . و اگه خواستیم میزان درک مونو از شهادت محک بزنیم باید ببینیم که شهداء ازشهید و شهادت چی میگن. بقول معروف : شهیدان را شهیدان می شناسن بس. و چنانچه اندیشه مون با اندیشه و مرام شهداء نزدیگتره باید به خودمون تبریک بگیم وخوش بحال اونی که این اندیشه های ناب رو به یه جریان بالقوه مبدل کنه که حتی در معرکه به شهادت نرسه اجر شهید براش محفوظه.
گاهی برای خودم یه چیزایی می نویسم . و بعضی مطالب را تو وبلاگم بارگذاری می کنم. وبلاگ نویس نیستم فقط دوست داشتم برای خودم وبلاگ داشته باشم.