93/5/29
5:25 ص
پـس از موج دل واپسی ها ،
دل شــوره ام نگذاشت تا دل آرام باشـم .
دل و دل کردم ،به نـدای دل گـوش دادم که می گفت :
دل سـرد نشـو ، تـو دل سوختــه ایی ، درد دل بازگـو
شایـد دل سـوزی ، سـوز دل ، دل چسبـی را از
تــه دل گـوش داد و بـرای دل تنـگـی
که از دل نـوازی های دو دل و
چنـد دلــه ها دل گیــر
شده باز گوید .
گفتـم ای دل :
اگـر دل باختـه ایی دل نـگران و دل داده ،
دلش مرده باشد چـــی ؟
آیـا دل جویـی ام دل گرمـش می کند ؟
دلِ یک دلـه ایی گفت :
ای شیر دل ، بـد دل نباش ،
دل قـوی کن که اگر کلام تـو دل آزار
نباشـد شایـد آن سیاه دلــی که او را سنگ دل
می خوانـی در گوشـه دلــش دل رحمـی ها داشته که
به وقت دل تنگـی ، دل به دریا زنـد و از دل بنـدی ها
و دل گرمـی هایی که روشن دلــی و زنده دلــی
را از دلـــش گرفته دل شستــه و از هر
گاهی برای خودم یه چیزایی می نویسم . و بعضی مطالب را تو وبلاگم بارگذاری می کنم. وبلاگ نویس نیستم فقط دوست داشتم برای خودم وبلاگ داشته باشم.