96/12/23
4:22 ص
چند سال پیش دوستی میگفت :
وقتی خاطرات دوران کودکی را مرور می کنم ،
وقتی برخی از کودکان اقوام را می بینم
که قبل و بعد ازعید چه حالی دارند ،
دعا می کنم تا عید نیاید .
میگفت : از پچ پچ پدر ومادم متوجّه میشدم
که عید نزدیگ شده ،
برای لحظه تحویل سال روز شماری میکردم ،
روز وساعت تحویل سال را از این وآن می پرسیدم .
میگفت : عید نوروز پررنگ ترین عید ما بود ،
از اعیادی چون مبعث ،غدیر ،قربان ،فطرو...
که با زرق و برق های امروزی امروزی همراه است خبری نبود .
میگفت : مشکل من با عید نوروز و یا نبودن اعیاد مذهبی نیست ،
ما در همان تنها عیدی که داشتیم گیر کرده بودیم ،
چه رسد به این همه مناسبتهای طول سال .
پرسیدم : پس چرا دعا میکنی که عید نیاید
گفت : عید رادوست دارم
ولی دردهایش را نمی توانم تحمّل کنم .
عقده ها و حسرت هایی را که از کودکی
با جام فقر به کام مان ریختند
مزه اش تا به امروز در وجودم تلخی میکند
این تلخی ها نه تنها از بین نمی رود
بلکه گاهی اوقات به حدّ غیر قابل تحمّل میرسد .
میگفت : دیروز لباس دست دوّم بچّه های فامیل و
لباس های کهنه بازار ، لباس عیدم بود ،
آجیل سفره عید آنقدرکم بود که برای آبروداری
مجبور بودیم فقط نگاه کنیم و
گاهی هم برای همراهی با میهمانان
چند دانه از آن را به دهان بگذاریم .
خدا خدا می کردیم تا فامیلهای پولدار به خانه مان بیایند
و درعید دیدنی ها هم چشم به جیب صاحب خانه داشتیم
تا عیدی بدهند
هرچند مادرم پولی که من و برادر وخواهرم جمع میکردیم
را تا قبل از سیزده خرج میکرد ولی با این حال مشتاق عید بودم .
میگفت : دوست عزیز خوب گوش کن
گردش در بازار وخرید لباس نو نداشتیم
سفره رنگین و آجیل های جور واجور نداشتیم ،
امّا محبّت و مهربانی فراوان بود
چندین خانواده که از چندین عمو و عمّه ، خاله و دایی ،
برادر و خواهر بودند هرکدام با خانواده ،
دور هم جمع می شدیم و از احوال هم با خبربودیم .
امّا امروز و درآینده چه به روز نسل های مان خواهد آمد ؟
امروز سفره های رنگین و لباس های نو
و خرید به مناسبت هایی چون :
روز پدر ، مادر ، زن ، دختر ، جوان و...
که سال به سال پر هزینه تر و با شکوه تر می شود
فراوان شده اما
دیگر از شلوغی ها و دور هم بودن ها خبری نیست .
میگفت : یک طرف ماجرا این است که :
خیلی از کودکان تک فرزند هستند و برادر ویا خواهرندارند
و درآینده هم عمّه وعمو و خاله ودایی نخواهند داشت
و ازطرفی نوع شکل گیری شخصیت اجتماعی نسل جدید است
که در پای میزکامپیوتر و اینترنت و ماهواره
وگوشی های همراه شکل یافته
و فرزندان ما را به سمت شخصیت انفرادی سوق داده
از روابط عمومی حدّاقلی برخوردار خواهند شد
وهرچه شخصیت اجتماعی به سمت شخصیت انفرادی
سوق یابد انگیزه های ملّی جایگزین
انگیزه های شخصی خواهد شد
تا جایی که به بلای جوامع به اصطلاح
متمدّن غرب دجارخواهیم شد .
وقتی دیدم خودش سواره درحال تاخت وتاز است
گفتم : دوست عزیز لطفاً بیا پایین تا باهم بریم .
من به عقیده تان و به عقیده همه صاحب نظران
در این امور احترام میگذارم
و با خیلی از موارد هم عقیده هستم
امّا برایم قابل قبول نیست که با حقوق زیر خط فقر
که با رشد عجیب گرانی همراه شده
بتوانم به دوستان و بستگانم توصیه کنم
تا برای فرزندان تان
برادر وخواهر وعمو وعمّه وخاله ودایی جورکنید
دوست عزیز : طرف نان ندارد تا شکم خود راسیر کند
آنوقت داروی اشتها آور برایش تجویز میکنی ؟
و سفارش هم میکنی تا برایت تبلیغات هم داشته باشند ؟
شما دعا کن تا عید نیاید امّا من دعا میکنم
تا هر روز و به هر بهانه ایی عید باشد ،
شاید دل خودمان ودل خدای خود و
دل بندگانش را به طریقی شاد کردیم .
خدابخش قبادی
گاهی برای خودم یه چیزایی می نویسم . و بعضی مطالب را تو وبلاگم بارگذاری می کنم. وبلاگ نویس نیستم فقط دوست داشتم برای خودم وبلاگ داشته باشم.