94/3/8
5:20 ص
در برخی از مجالس و محافـل خصوصی و عمومی، نشریات، روزنامه ها وفضـای مجازی مطالبی که درخصوص مذاکرات هستـه ایی به گـوش می رسد دل دلـسوزان این مملکت ونظامـی اسلامی را می لرزاند. نمیدانـم که باید باورکرد یـا اینکه بی تفاوت از کنـارش عبور نمود . اگر راست بـاشد نه تنها به نظام جمهـوری اسلامـی بلکه به ایران و ایرانی خیانت می شود، و اگـر دروغ باشـد مصداق پاشیـدن بـذر نـاامیدی درجامعه و به نوعی «تشویش اذهان عمومی» است . واقعـاً نمیدانم که اصـل مذاکرات ومسائل مربوطه مصداق منافع ملی است یا خلاف منافع ملی در جریان است ؟ چرا که تخصصی در این زمینه ندارم وبه همین دلیل اظهار نـظری هم نداشتـه و همانند اکثر هم وطنانم با توکل به خدا به تـلاش تیم مذاکره کننده چشم دوخته ام تا انشـاء الله رونـد مذاکرات ختم بـه خیـر شـود .
امّابعـداز خواندن وشنیدن سخنـان برخی از مردان سیاست برایـم نگـرانی و جنـگ اعـصاب بوجـود آمد، شـک و دودلی به وجود آورده انـد . آیا باید نظراتی را پذیرفت که گویا عهد نامه ترکمن چای دیگری در راه است ؟ یا اینکه سخنان موافـقان و موافقان مشروط را باور نمود ، سخنانی که با شنیدنش گویا سفینه نجاتی برای اقتصاد و سیاست خارجی است ؟ نمیدانم به دولت مردانی که با شعار«تدبیر و امید» وارد عـرصه شده اند ، همان کسانی که دولت قبل را به بی کفایتی در اداره اقتصادی و سیاسی متهم می کنند را پذیرفت یا اینکه به کسانـی که تحریم ها را کاغذ پاره می دانستند ؟
البته در میان موافقان گروهی از هـواداران و بازی کنان و فینالست های فتنـه 88 هستند که تکلیف شان معلـوم است چرا که قاصــرین و مقصران آن قائله ، که عده ایی این طـرف آب و عـده ایی هـم آن طـرف آب هستند را اگر با تمام آبهای کرخه و رایـن هم شستشو دهند باز هم تطهیر نخواهند شد مگر با تـوبـه و البته با عذرخواهی از محضر کسانی که مورد بی احترامی قرار گرفته اند .
خلاصه اینکه یکی دو ماه اخیر موافقان و مخالفان مذاکرات هسته ایی بد جوری روی اعصاب مردم وآرامـش جامعه رژه می روند . روزها یکی پس از دیگری می گذرد و سریال هسته ایی هم با هنرنمایی و بازی گری بازکنان داخلی و خارجی در کلاس 5+1 ادامه دارد کی و کجا و چگونه خاتمه پیدا می کند به نظر می رسد چاره ایی جز صبوری نباشد . نمی دانم صبوری همان سکوت است یابی خیالی ؟
گذر زمان برای دولتمردان هـم قابل فهم و هـم ارزشمند است ، آنها بیشتر از دیگران گذر زمـان را احساس می کنند . چون می دانندبـاید میـخ پله های نردبان هسته ایی را محکمبکوبند تـا بتوانندخودشان را برای چهـار سال دوم بـالا بکشند . چرا که اینگونه به نظر می رسد نـردبان دیگـری در کار نباشد . خواستند از پله های تـورم اقتصادی و مهارش بالا و پایین نموده و چهار سـال دوم را پیـش خریـد کنند دیدند خلق الله متوجه شده اند که پایـین کشیدن نرخ تورم ازبـاز شدن قفل اقتصادی نیست بلکه این رکود بازار و امید به آینده بعد از مذاکرات است که جلوی رشد نرخ تورم را گرفته نه باز شدن قفلـی که کلیـدش دست تدبیرگران اقتصـادی و سیاسـی باشـد . البته این هنری ارزشمند از دولت جدید بوده که بازار آشفته را آرامش داده و امتیاز خوبی هم ازمنتقدین گرفته تا مورد مدارا قرار گیرد . در گوشه وکنار هم شنیده می شود که اگر بهبودی دربازار یا همان حال و روز جیب مردم احسـاس می شد خبری از پرداخت یارانه نقدی هم نبود .
هدف از نگارش این یادداشت این نیست که بدانید از هسته ایی ومذاکراتش چیزی می فهمم بلکه هدف تذکر بـه مسئولیـن ادوار گذشتــه وحـال است که خودشان می داننـد اظهار نظرهایشان اثر گذار است همانطوری که ویروسی جامعه را آلـوده می کند اگـر اظهاراتـی مخرب باشد به جامعه و هرآنچه امید و اعتماد عمومی است آسیب می رساند .
و اینجـانب به عنـوان کسی که وقتـی با این سری از نقـل قــولها روبـرو می شوم نـه تنها حفـظ آرامش برایـم سخت خواهد بود بلکه به دولت مردان و مردان سیاست جامعه ایی کـه سکان داران هر بخش آن باید الگویی برای توده مردم باشند بی اعتماد و از تدبیرشان نا امید می شوم . یادآور می شود تا برای آرامش روانی جامعه ، برای باقی ماندن اعتمادهای ترک خورده ، برای احیای هم دلی و هم زبانی ، برای اعتلای ایران اسلامی در بلندترین قله های پیشرفت منصفانه انتقاد کنید . واگر سیاسیون به ویژه نمایندگان مجلس بوی خسارت و خیانت می شنوند مقتدرانه عمل کنند و بدانندکه مردم همراهشان خواهند بود و اگر به هر دلیلی مذاکرات را لازم و راهی که تاکنون رفته اند را در راه مصالح مملکت می دانند با قدرت حامی خـط مقدم مذاکرات باشند و جلوی عده ایی از ساز زن های همیـشه مخـالف قد علم کنند تا انشاءالله سرانجام ختم به خیر شود .
برای رویت سند این یادداشت آدرس زیر کلیک کنید .
http://www.ourpresident.ir/images/450/Asnad/nuclear-large.jpg
94/2/25
4:0 ع
سالــروز مبعث خاتـم الانبـیـاء
حضـرت محمـد بـن عبـدالله (ص)
به رسالت و نبوت بر عمـوم مسلمانان مبارکباد .
*******
قصد داشتم برای عید مبعث یادداشت تبریکی در وبلاکم گذاشته
تا به قول دوستان به روز شوم .امّا آنچه که در سرزمین های
اسلامی می گذرد و دل هر انسان آزاده ایی را به درد
می آورد را نمیتوان نادیده گرفت و چشم را به
حقیقت آشکار بست و با تبریک و شادباش
عید اسلامی ازکنار مسلمان کشی گذشت.
آری جنایاتی که طی یکی دوسال اخیر به خصوص این ایام در
بلاد مسلمیـن رخ می دهد جایـی برای تبریک نمی گذارد .
نمی دانم خواننده این یادداشت تبریک کدام مسلمان
است آن مسلمانـی که مسلمان کشی می کند یا
آن مسلمانـی که در قبال این همــه
جنایات سکوت می کنـد.
آری نمی توان به سادگی سلام و تبریک گفت چراکه جنایات
مسلمـان نماهـایی که خودرا ناب ترین پیرو نبـی مکرم اسلام
و خادم بیت الله می خوانند تخـم کینه و نفاق و خشـم را در
کشورهای اسلامی می پرورانند .کینه و خشمی که انشاءالله به
زودی دامنگیـر خودشـان خـواهـد شـد .
بـه تصویر کشیدن جنایات آل سعـود در یمن و فرزندان خلف
آل ابوسفیـان در عـراق و سوریـه در این یادداشت سخت
است.حتی اگر ادیب و اهل قلـم کهنه کاری بخواهد
دردهـای کودکان و زنـان و مـردان فلسطیـن ،
سوریه ، عراق ، یمن ،... را در یادداشتی
بیاورد بی شک در انتخاب واژه وجملات
سخت تأمل خواهد نمود تا بتـواندجنایات
موجودات انسان نما را به تصویر بکشـد
تا در این عید مبعث با نگاه بـه دردهای
مسلمانان مظلـوم و بی دفاع پیام تبریکی بفرستـد .
درآستانه این عید اسلامی از امت اسلامی پرسشی دارم
که اگر امـروز رسول خدا حاضر شونـد بپرسند چرا
مسلمان کشی ؟ کسانی که دستشان آلوده به این
جنایات است چه جوابی خواهند داد ؟
اگر اصحاب رسول الله که برادران اهل سنت برای
برخی از آنان تا سرحد عصمت ارزش و احترام
قائل هستند از آنان بپرسند که چرا برادر
کشی ؟ چه جوابی خواهند داد ؟
امید است سیره و سنت رسول خدا(ص)
سرلوحه امور دنیا و آخرت ما امت اسلامی شود .
نمی دانـم واقعـاً نمی دانـم که چـه بایـدکرد فقـط
می دانم که در این روزگار آخرالزمانی تنها چشم
به دست اشاره ولی زمان باید دوخت و دلها را
برای یگانه مصلح و منجی حقیقی
عالم بشریت آماده نمود .
اللهم عجل لولیک الفرج
93/12/5
5:14 ص
سالروز میلاد حضرت زینب (س) گرامی باد .
**** **** **** ****
»آماده شدن مقدمات سفر زیارت به سوریه »
یکی دو شب قبل از دی ماه 1383 کنار تابلویی که
روی دیوار اطاق پذیرایی نصب شده بود ایستادم و
آرام آرام نوشته های روی تابلو را زمزمه می کردم که :
کربـلا در کربـلا می ماند اگـر زینب نبود .
شیعــه می پـژمـرد اگـر زینب نبـود .
لحضاتی بعد وقتی با خواندن بعضی اشعار صدایم بلندترشد
بچه ها از خواب بیدار شدند و پرسیدند که چه خبره ؟
گفتم : نمی دانم چرا حالم خوب نیست ، بدجوری به هم
ریخته ام هوای خرابه شام زده به سرم .
دلم می خواست الآن آنجا بودم و ...
یکی از بچه ها گفت : اینجا کجا و خرابه شام کجا ؟
تا همسایه ها بیدار نشدند چراغ را خاموش کن .
من هم چراغ را خاموش کردم و خوابیدم .
فردای آن شب پسر عموی دوست داشتنی ام
( حسین ) زنگ زد که فـازمتـر و سیـم چین را بیار
که برق نداریم .
با عجله رفتم و دیدم که پایه فیوز کنتور برق خراب شده
نیاز به تعویض داره .
بعد از انجام کار چای تعارف کردند و مشغول خوردن
چای وبیسکویت بودیم که جواد گرائیلی با خانمـش آمدند .
هنوز احوالپرسی تمام نشده بود که جواد گفت :
حال داری تا سوریـه با هـم همسفـر شویم .
گفتم حال دارم ولی پول ندارم .
گفت من که از شما پولی نخواستم .
اگر آمادگی داری بگـو هر لحظه ممکن است ظرفیت تکمیل شود .
چون که برای یکی دو نفـر هم بیشتـرجا نـداریم .
انشاءالله فـردا یا پس فـردا حرکت می کنیم .
از همانجا زنگ زدم با همسرم مشورت کردم .
و ایشان در جواب گفت با توجه به قضیـه دیشب
بهتـره قبول کنی .
شاید حضور شما در منزل پسر عمو و هم زمان حضور آقا جواد
و طرح موضوع حکمتی درکار باشـه .
و دو روز بعد همراه آن کاروان زیارتی توفیق زیارت
حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) نصیبم شد .
و ماه ها بعد با اصرار زیادم هزینه سفر را از من گرفت .
از آنجایی که گذرنامه ام انفرادی بود متأسفانـه نتوانستم
همسرم را با خودم داشته باشم .
امیدوارم هرچه زودتر با برگشت آرامش در سوریه
توفیق زیارت آن اماکن مقدس نصیب علاقمندان شود .
93/9/13
12:18 ع
یه روز معلم مون تابلویی رو کنار تخته سیاه آویزون کرد
و گفت: از روی این تابلو نقاشی بکشید .
هر که نقاشی اش به این نابلو شباهت بیشتری
داشته باشه نمره بیشتری می گیره !!!
******* ******* ******* *******
بعد نیم ساعت ورقه ها رو جمع کرد !!!
بعضی از نقاشی ها در حد قابل قبول و بعضی دیگه
به هر چیزی شباهت داشتن
الا به تابلوی کنار تخته سیاه !!!
معلم گفت : شماها نمونه مقابل تون بوده
چرا این همه اشتباه داشتید !؟
نمونه و الگو را نگاه کنین و دوباره بکشین .
بعد ادامه دارد که :
اگه دقت نداشته باشین عادت میکنین
وقتی بزرگ شدید هم خود اشتباه می کنین
و هم دیگران رو به اشتباه می اندازین !!!
******* ******* ******* *******
سالها بعد وقتی پا به سن گذاشتم
دیدم که عده ایی مثل دوران دانش آموزی
باز هم در کشیدن نقاشی نمره قبولی نمی گیرن!!!
این بار تابلوی مقابل همه با تابلوی دوران
دانش آموزی فرق داره !!!
تابلویی به وسعت و بزرگی تصویر زندگی ،
تابلویی به بزرگی تاریخ امامت و ولایت ائمه اطهار !!!
تابلویی که اندیشمندان و علمای دین و زندگی
مقابل مون قرار دادن !!!
چرا و تا کی اشتباه !؟
به قول معلم بازهم اشتباه !!!
اشتباهی که؛ هم خود و هم دیگران رو
به اشتباه و شاید هم نابود می کنیم !!!
اشتباهی که شاید فرصت جبرانش نباشه !!!
******* ******* ******* *******
رحمت خدا قلم و صاحبش که
بدون تقلب جمله ایی راخلق کنه .... !!!
92/11/6
4:31 ص
ویژه داردکاشت قسمت چهارم
درزی = دوخت و دوز ، خیاطی
در فرصت بین عقد تا جشن عروسی خیاط را به
منزل خود می آوردندتا پارچه های خریداری شده و
درکمی قدیمی تر پارچه های دست بافت را برای لباس عروس
و داماد واطرافیان آنها دوخت و دوز کنند .
دوستان و بستگان و فامیل در کنار خیاط می نشستندو ضمن
تبریک به خانواده عـروس و یا خانوده دامـاد با دادن هدیه نقدی
به خیاط که به هدیه درزی معروف بود از خیاط تشکر می کردند .
حلاجی پشم و پنبه زنی و لحاف دوزی
آنهم با ریتم و صدای خاص خود که هر شنونده ایی
را به وجد می آورد حکایت از نزدیک شدن جشن عروسی می داد .
*******************
هـیـمِـه کَـری = جمع آوری هیزم
زمانی که از لوله کشی گاز خبری نبود برای پخت و پز در میهمانی ها
به ویژه برای جشن عروسی به مقدار زیاد هیزم نیاز بودکه دوستان
داماد قبول زحمت می کردند و از جنگل نزدیگ محل آن
را تهیه می نمودند البته به تناسب میزان دعوتی که
به ایل و تبار و فصلی که عروسی در آن واقع می شد
مقدار هیزم مورد نیاز متفاوت بود .
اینگـونه مجـالس در کنـار هیـزم بـه ذغـال
نیـاز بـوده که آن هـم زحمت خاص
خود را داشته و دارد .
ادامه دارد
92/11/4
4:14 ص
قسمت سوم
نُـومْـزِه بازی=نُـومْـزِه به معنی نامزد
وهرچند بازی تعریف خاص خود را دارد .
اما در اینجا به معنی مراوده و برقراری ارتباط فراتر
از حد معمول می باشد .
می دانیم که پس از عقد برقراری ارتباط بین پسر و دختر مجاز
و قانونی است اما در اینجا پسر و دختر عقد شده بطور آشکار حق
مراوده نداشته و رابطه آنها درحد مکالمه محدود بوده است .
در زمان کار وکشاورزی پدر مادرهای طرفین عروس وداماد از آنها به
نفع خود کار می کشیدند اما به دختر و پسری که نامزد هم یا
همان نُومْزِه بودند اجازه رابطه آشکار را نمی دادند .
ولی نامزدها مخفیانه به خواسته خود می رسیدند .
گاهی به بهانه ای از خانه بیرون آمده و در جایی که
قرارگذاشته بودند همدیگر را ملاقات می کردند .
و گاهی پاسی از شب گذشته به دور از چشم پدرخانم و
برادرخانم ها و تحت مدیریت حکیمانه مادرخانم ، عروس خانم
میزبان آقا داماد می شد البته لازم بود آقا داماد قبل از طلوع آفتاب
نومزه بازی را تمام کرده و منزل پدر خانم را ترک کند .
این گونه دزد و پلیس بازی تا جشن رسمی ادامه داشت
وگاهی پس از عروسی برخی دامادها با خانواده عروس قطع
رابطه کرده و می گفتند حالا خرم از پل گذشته و
به رابطه با آنها نیازی ندارم .
خوشبختانه طی یکی دو دهه اخیر اینگونه
سخت گیری ها از بین رفته است .
ادامه دارد
92/11/3
4:54 ص
ویژه داردکـاشت قسمت دوم
ریکا سَر= خانواده پسربه محل برگزاری و برگزار کنندگان
جشن عروسی پسر که غالباً خانواده اش می باشند
را ریکا سَر می گویند .
کیجا سَر=خانواده دختربه محل برگزاری و برگزار کنندگان
جشن عروسی دختر که غالباً خانواده اش می باشند
را کیجا سَر می گویند .
************************
رَخْـتی عَـقدِ سَری = خرید قبل از عقدقبل از مراسم
عقـدکنان برای عروس و داماد لباس نو تهیه می شود .
درگذشته های دور بازار و فروشگاه مرسوم نبوده
لباس نو درهمین محل و یا محله های اطراف تهیه می شد
اما با رواج یافتن بازار و آمدن لباس های آماده و
لوازم آرایشی گوناگون خرید قبل از عقد اهمیت خاصی
پیدا نمود که حلقه ازدواج در رأس آنهاست.
همچنین هنگام خرید برای یک یا دو نفر از همراهان عروس
از طرف داماد هدیه ایی خریداری می شود ودر مقابل از
طرف عروس تن پوشی هم برای یکی یا دونفر از همراهان
داماد در نظر گرفته می شود .
************************
عـَـقد کُـنون و سِفره عـَـقد=مراسم و برنامه عقد کردن
کنار سفره عقد دختر و پسر را به عقد هم در می آورند .
سفره عقد با توجه به شرایط مالی و سلیقه ایی و به تناسب
خانواده ها متفاوت است .
میزان مهریه و زر (طلا) و شیربهاء و دیگر شروط ضمن عقد
در روزهای قبل بین طرفین رد وبدل می شود و زمان عقد
تنها به ثبت موارد ثبت شدنی می پردازند .
هنگام بله گرفتن برای عقد طرفین به عروس هدیه ایی داده
می شود که به آن لَـبْسی یا لـَـفـْـظی می گویند .
دعوت از بزرگان فامیل برای حضور و گواه عقد
سنت این اهالی است
************************
انگشتر زنی= حلقه زنی پس از عقد توسط عروس و داماد
را انگشترزنی می گویند .
طلا زنی= از نامش پیداست که هدیه کردن طلا به
عروس و داماد می باشد .
پس از عقد برنامه طلا زنی اجراء می شد . در مجلس انگشترزنی
از مدعوین با چای وشربت و شیرینی و میوه پذیرایی می شد
و مدعوین به همراه خانواده داماد وجه نقد و یا طلا را به عروس
می دادند . و در مقابل معمولاً مادر عروس از طرف خانواده
عروس ساعت مچی یا پلاک و زنجیر گردن به داماد هدیه می داد .
به خاطر گرانی و جلوگیری از هزینه های اضافی در سالهای
اخیر برای انگشترزنی مجلس جداگانه ایی گرفته نمی شود
بلکه بین برنامه های شب حنا بندان آنهم بطور مختصر
طلازنی می شود .
************************
ادامه دارد
92/11/1
5:50 ص
ویژه داردکاشت قسمت اول
اگر گشتی در جوامع جهانی داشته باشیم با شیوه زندگی فردی و
اجتماعی ملل مختلف آشنا شده و به تفاوت وتشابه ادیان ومذاهب ،
فرهنگ وسیاست واقتصاد پی خواهیم بردکه ریشه در نگرش
و اندیشه انسانها دارند .
دراین یادداشت با آداب و رسوم ازدواج در روستای داردکاشت آشنا
می شوید که به نوعی میراث فرهنگی این منطقه به شمار می آید .
ازدواج یکی از رایج ترین اموری است که با آداب و رسوم خاص
خود در جوامع گوناگون برگزار شده و بیشترین تشابه و تفاوت را دارد .
برخی امور عقد و ازدواج روستای داردکـاشت
می توانند با مناطق دیگرتفاوت ویا شباهت هایی داشته
باشند که محل بحث آن در این یادداشت نمی گنجد .
************************
کیجا اِشْ
درگویش مازنی کیجا به معنی دختر و اِشْ به معنی نگاه کردن
و دیدن می باشد .
کیجا اِشْ = دیدن دختر
در گذشته نه چندان دور اقوام درجه یک شامل مادر ، خواهر ،
خاله ، عمه ، مادر بزرگهای داماد بصورت دسته جمعی و
یا انفرادی برای دیدن ( ورانداز کردن) به خانه عروس آینده
می رفتند تا ضمن بررسی های اولیه زمینه را برای دیدن
وآشنایی بیشتر فراهم کنند وبه اصطلاح دختر دلخواه خودرا برای
پسرشان انتخاب می کردند .
************************
ریکا اِشْ
ریکا اِشْ = دیدن پسر
اقوام درجه یک شامل پدر و مادر ، برادر ، عمو ، دایی و پدر و
مادر بزرگهای عروس بصورت دسته جمعی و یا انفرادی برای
دیدن پسر به خانه داماد آینده می رفتند تا ضمن بررسی های
اولیه زمینه را برای دیدن وآشنایی بیشترفراهم کنند وبه اصطلاح
پسر دلخواه خودرا برای دخترشان انتخاب می کردند .
نکته : دراین مرحله از ازدواج دختر یا پسری که از خانواده
فامیل وهمسایه و یا دوست خانوادگی که شناخت کافی از عروس و
داماد بوده باشد این عمل صورت نمی گرفت .
************************
اَرِه گیرون :
اَرِه = بله ،آری//گیرون=گرفتن
اَرِه گیرون یعنی گرفتن بله ازعروس وخانواده اش
اگر در دید و بازدید اولیه که طرفین در ریکا اِشْ و
کیجا اِشْ انجام می دادند پسر و دختر از نظرخانواده تأئید می شدند
اقوام و بستگان درجه دو هم از ماجرا مطلع شده و زمینه
مراسم اَرِه گیرون فراهم می شد.
در سالهای اخیر رسم شده تا برای رفتن به اَرِه گیرون درکنار شیرینی ،
دسته گلی هم برای عروس و خانواده اش می برند .
************************
کباب خورون = خوردنکباب
اگردر وقت اَرِه گیرون فرصتی باقی باشد و یا اقوام و بستگان مورد نظر
همه حاضر باشند کباب خورون در وقت اره گیرون انجام می شود
در غیر این صورت در شب یا عصر روز دیگر یک یا دو گوسفند را ذبح
کرده و به دعوتی ها کباب باگوشت گوسفند می دهند .
ادامه دارد
92/9/1
10:45 ص
به نام خدا
تعدادی پیام از هم محلی های گرامی رسیده و
اینجانب نیزحسب وظیفه مواردی را تقدیم می دارم
باعنایت به یادداشتهای وبلاک دیارعاشقان موارد مطرح شده
از جانب دوستان را همخوان با این وبلاک ندانسته
و پرداختن به امور سلیقه ای را برای خود مفید نمی دانم
با توجه به اینکه این وبلاک بصورت حقیقـی مدیریت می شود .
وبا عنایت به اینکه پرخی از پیام های هم محلی های گرامی
در حد ادعا و اتهام است وچنانچه اینجانب
قصد ورود به این امور را نمایم ارائه مدارک مستند برای اثبات
ادعا و اتهام لازم است که
تاکنون هیچ مدرکی برایم ارسال نشده است .
و بازدید کننده ایی که خواسته تا بطور شفاف
افشاگری نمایم در پاسخ بایدعرض کنم که :
الف) درآن جایگاهـی نیستم تا بخواهم به دنبال قاصـر و یا مقـصری بگردم .
ب) چنین اعمالی ضمن اینکه با روحیه ام سازگاری ندارد
از نظـر شرعی هم اشکال دارد
ج)وعلنی کردن هرگونه جرم و یا بزهکاری محل را
درسطح اینترنت خلاف مصالح اهالی به خصوص
عزیزانی که خارج از محل سکونت دارند می دانم .
د) دوستانی که دم از افشاگری می زنند
چگونه است که برای خودشان از
نام مستعار استفاده میکنند و بقول معروف
جرأت ذکر نام خود را ندارند
ولی از اینجانب انتظار معجزه دارند
ـــــــــــ
آیا دوستانی که پیام گذاشته و از وضعیت اعتیاد در محل
ابراز نگرانی نمودند واقعـاً نمی دانند که بلای مخدر
دامنگیر سراسر این مملکت بوده و تنها مختص به
این محل نبوده و مقصـر آن بلای خانمانسوز
مسئولین محل نیستند .
...................
دوست عزیز:
اینجانب با کسانی که معرفی و پیشرفت خود را
درتخریب دیگران می بینند مخالفم .
با کسانی که فکر می کنند هرکسی که با آنهاست بهترین
و هرکسی که مخالف
آنهاست عامل فسـاد و فحشـاء و فتنـه است مخالفم .
با کسانی که پیشرفتـها را نمی بینند و فقط
سیاه نمایی می کنند مخالفـم .
دوست گرامی :
آیا توفیق حضور در مسجد و مجالس های فرهنگی و مذهبی
را داشته و جوانان و نوجوانان محل را دیده اید ؟
آیا حضور با شکوه مردم در تاسوعا و
عاشورای حسینی را انکار می کنید ؟
آیا از جلسات قرآنی و مذهبی بانوان محل شنیده اید ؟
آیا حضور اهالی را در ادارات و نهادها آنهم
در سطوح مختلف نادیده می گیرید ؟
شک ندارم که برای این پرسشها
پاسخ مثبت خواهید داد .
پس خوب است بدانیم
که همه و همه از همان محلی است
که مرکز فتنه نامیده اید .
در خاتمه اینکه :
اینجانب نمی خواهم اعمال منحرفین و بزهکاران را تأئید
و یا نادیده بگیرم .
فقط از آنجایی که برخی دوستان پیام ها را
بصورت عمومی برایم ارسال نمودند و از
برخی پیام ها هم بوی توهین به اهالی محل می آمد
و اینجانب نیز توهین په هم محلی های خوب خودم
را غیر قابل بخشش می دانم
این یادداشت را در صفحه اصلی گذاشتم و
توصیه می کنم که این دسته از
دوستان مراقب قلم و بیان خود باشند
تا مقابله به مثل نشوند .
والله بصیرٌ بالعباد
"خدابخش قبادی"
92/4/29
5:52 ص
همانـگونه که در یادداشت های قبـل آمده ،
« داردکـاشت » نام یکی از روستاهای
بخش بابـلکنـار از شهرستان بابل می باشد .
کلمـه یا به تعبـیری اسـم و واژه
« داردکـاشت » از دو بخش«دار + دِکـاشْت»
تشکیل شـده است .
در گویش طبـری « دار» به درخت و
« دکـاشت » به معنی کاشتـه شده
مورد استفـاده قـرار می گیرد .
مازنی ها و بومی ها به محل و مکانی که درخت یا
درختانی وجود داشته باشند را
« دارْدِکـاشْت » می گویند .
کی و چگونه این نـام برای این منطقه و روستا
انتخاب شده است سند معتبـری در دست نیست .
امـا از قرائن اینـگونه بـه نـظر می رسد که :
دریـای طبرستان ازمسیـر شهر ساحلـی
(مشهدسـر قدیم ) بابلسـرفعلـی
به (بارفـروش قدیم ) بـابـل فعلـی تا
بخش بـابـلکنـارکه از مناطق
کوهپایه ایی و با جنگل انبوه
به شهرستان ستوادکـوه متصل می شود
در مسیر خود روستای « داردکـاشت »
را دارد که محل تلاقی دشت سـرسبـز و جنـگل
کوهپایه ایی است .
لذا شاید اهالی و یا رهگذران ، محل شـروع
« درختان انبوه » یا جنـگل را درگـذشته
« دارْدِکـاشْت » نامیـده باشنـد .
محلی که قسمتـی از روستـای « فومشـکنـار»
ازتوابـع بالاتـجـن شهرستـان
قائمشهـر بوده است .
ـــــــــــــــ
درگذشته به سـه روستای
داردکاشت ، هلیدشت و فولادکلا
« فومشکنـار» می گفتنـد .
"خدابخش قبادی"
گاهی برای خودم یه چیزایی می نویسم . و بعضی مطالب را تو وبلاگم بارگذاری می کنم. وبلاگ نویس نیستم فقط دوست داشتم برای خودم وبلاگ داشته باشم.