92/11/1
5:50 ص
ویژه داردکاشت قسمت اول
اگر گشتی در جوامع جهانی داشته باشیم با شیوه زندگی فردی و
اجتماعی ملل مختلف آشنا شده و به تفاوت وتشابه ادیان ومذاهب ،
فرهنگ وسیاست واقتصاد پی خواهیم بردکه ریشه در نگرش
و اندیشه انسانها دارند .
دراین یادداشت با آداب و رسوم ازدواج در روستای داردکاشت آشنا
می شوید که به نوعی میراث فرهنگی این منطقه به شمار می آید .
ازدواج یکی از رایج ترین اموری است که با آداب و رسوم خاص
خود در جوامع گوناگون برگزار شده و بیشترین تشابه و تفاوت را دارد .
برخی امور عقد و ازدواج روستای داردکـاشت
می توانند با مناطق دیگرتفاوت ویا شباهت هایی داشته
باشند که محل بحث آن در این یادداشت نمی گنجد .
************************
کیجا اِشْ
درگویش مازنی کیجا به معنی دختر و اِشْ به معنی نگاه کردن
و دیدن می باشد .
کیجا اِشْ = دیدن دختر
در گذشته نه چندان دور اقوام درجه یک شامل مادر ، خواهر ،
خاله ، عمه ، مادر بزرگهای داماد بصورت دسته جمعی و
یا انفرادی برای دیدن ( ورانداز کردن) به خانه عروس آینده
می رفتند تا ضمن بررسی های اولیه زمینه را برای دیدن
وآشنایی بیشتر فراهم کنند وبه اصطلاح دختر دلخواه خودرا برای
پسرشان انتخاب می کردند .
************************
ریکا اِشْ
ریکا اِشْ = دیدن پسر
اقوام درجه یک شامل پدر و مادر ، برادر ، عمو ، دایی و پدر و
مادر بزرگهای عروس بصورت دسته جمعی و یا انفرادی برای
دیدن پسر به خانه داماد آینده می رفتند تا ضمن بررسی های
اولیه زمینه را برای دیدن وآشنایی بیشترفراهم کنند وبه اصطلاح
پسر دلخواه خودرا برای دخترشان انتخاب می کردند .
نکته : دراین مرحله از ازدواج دختر یا پسری که از خانواده
فامیل وهمسایه و یا دوست خانوادگی که شناخت کافی از عروس و
داماد بوده باشد این عمل صورت نمی گرفت .
************************
اَرِه گیرون :
اَرِه = بله ،آری//گیرون=گرفتن
اَرِه گیرون یعنی گرفتن بله ازعروس وخانواده اش
اگر در دید و بازدید اولیه که طرفین در ریکا اِشْ و
کیجا اِشْ انجام می دادند پسر و دختر از نظرخانواده تأئید می شدند
اقوام و بستگان درجه دو هم از ماجرا مطلع شده و زمینه
مراسم اَرِه گیرون فراهم می شد.
در سالهای اخیر رسم شده تا برای رفتن به اَرِه گیرون درکنار شیرینی ،
دسته گلی هم برای عروس و خانواده اش می برند .
************************
کباب خورون = خوردنکباب
اگردر وقت اَرِه گیرون فرصتی باقی باشد و یا اقوام و بستگان مورد نظر
همه حاضر باشند کباب خورون در وقت اره گیرون انجام می شود
در غیر این صورت در شب یا عصر روز دیگر یک یا دو گوسفند را ذبح
کرده و به دعوتی ها کباب باگوشت گوسفند می دهند .
ادامه دارد
92/9/1
10:45 ص
به نام خدا
تعدادی پیام از هم محلی های گرامی رسیده و
اینجانب نیزحسب وظیفه مواردی را تقدیم می دارم
باعنایت به یادداشتهای وبلاک دیارعاشقان موارد مطرح شده
از جانب دوستان را همخوان با این وبلاک ندانسته
و پرداختن به امور سلیقه ای را برای خود مفید نمی دانم
با توجه به اینکه این وبلاک بصورت حقیقـی مدیریت می شود .
وبا عنایت به اینکه پرخی از پیام های هم محلی های گرامی
در حد ادعا و اتهام است وچنانچه اینجانب
قصد ورود به این امور را نمایم ارائه مدارک مستند برای اثبات
ادعا و اتهام لازم است که
تاکنون هیچ مدرکی برایم ارسال نشده است .
و بازدید کننده ایی که خواسته تا بطور شفاف
افشاگری نمایم در پاسخ بایدعرض کنم که :
الف) درآن جایگاهـی نیستم تا بخواهم به دنبال قاصـر و یا مقـصری بگردم .
ب) چنین اعمالی ضمن اینکه با روحیه ام سازگاری ندارد
از نظـر شرعی هم اشکال دارد
ج)وعلنی کردن هرگونه جرم و یا بزهکاری محل را
درسطح اینترنت خلاف مصالح اهالی به خصوص
عزیزانی که خارج از محل سکونت دارند می دانم .
د) دوستانی که دم از افشاگری می زنند
چگونه است که برای خودشان از
نام مستعار استفاده میکنند و بقول معروف
جرأت ذکر نام خود را ندارند
ولی از اینجانب انتظار معجزه دارند
ـــــــــــ
آیا دوستانی که پیام گذاشته و از وضعیت اعتیاد در محل
ابراز نگرانی نمودند واقعـاً نمی دانند که بلای مخدر
دامنگیر سراسر این مملکت بوده و تنها مختص به
این محل نبوده و مقصـر آن بلای خانمانسوز
مسئولین محل نیستند .
...................
دوست عزیز:
اینجانب با کسانی که معرفی و پیشرفت خود را
درتخریب دیگران می بینند مخالفم .
با کسانی که فکر می کنند هرکسی که با آنهاست بهترین
و هرکسی که مخالف
آنهاست عامل فسـاد و فحشـاء و فتنـه است مخالفم .
با کسانی که پیشرفتـها را نمی بینند و فقط
سیاه نمایی می کنند مخالفـم .
دوست گرامی :
آیا توفیق حضور در مسجد و مجالس های فرهنگی و مذهبی
را داشته و جوانان و نوجوانان محل را دیده اید ؟
آیا حضور با شکوه مردم در تاسوعا و
عاشورای حسینی را انکار می کنید ؟
آیا از جلسات قرآنی و مذهبی بانوان محل شنیده اید ؟
آیا حضور اهالی را در ادارات و نهادها آنهم
در سطوح مختلف نادیده می گیرید ؟
شک ندارم که برای این پرسشها
پاسخ مثبت خواهید داد .
پس خوب است بدانیم
که همه و همه از همان محلی است
که مرکز فتنه نامیده اید .
در خاتمه اینکه :
اینجانب نمی خواهم اعمال منحرفین و بزهکاران را تأئید
و یا نادیده بگیرم .
فقط از آنجایی که برخی دوستان پیام ها را
بصورت عمومی برایم ارسال نمودند و از
برخی پیام ها هم بوی توهین به اهالی محل می آمد
و اینجانب نیز توهین په هم محلی های خوب خودم
را غیر قابل بخشش می دانم
این یادداشت را در صفحه اصلی گذاشتم و
توصیه می کنم که این دسته از
دوستان مراقب قلم و بیان خود باشند
تا مقابله به مثل نشوند .
والله بصیرٌ بالعباد
"خدابخش قبادی"
92/4/29
5:52 ص
همانـگونه که در یادداشت های قبـل آمده ،
« داردکـاشت » نام یکی از روستاهای
بخش بابـلکنـار از شهرستان بابل می باشد .
کلمـه یا به تعبـیری اسـم و واژه
« داردکـاشت » از دو بخش«دار + دِکـاشْت»
تشکیل شـده است .
در گویش طبـری « دار» به درخت و
« دکـاشت » به معنی کاشتـه شده
مورد استفـاده قـرار می گیرد .
مازنی ها و بومی ها به محل و مکانی که درخت یا
درختانی وجود داشته باشند را
« دارْدِکـاشْت » می گویند .
کی و چگونه این نـام برای این منطقه و روستا
انتخاب شده است سند معتبـری در دست نیست .
امـا از قرائن اینـگونه بـه نـظر می رسد که :
دریـای طبرستان ازمسیـر شهر ساحلـی
(مشهدسـر قدیم ) بابلسـرفعلـی
به (بارفـروش قدیم ) بـابـل فعلـی تا
بخش بـابـلکنـارکه از مناطق
کوهپایه ایی و با جنگل انبوه
به شهرستان ستوادکـوه متصل می شود
در مسیر خود روستای « داردکـاشت »
را دارد که محل تلاقی دشت سـرسبـز و جنـگل
کوهپایه ایی است .
لذا شاید اهالی و یا رهگذران ، محل شـروع
« درختان انبوه » یا جنـگل را درگـذشته
« دارْدِکـاشْت » نامیـده باشنـد .
محلی که قسمتـی از روستـای « فومشـکنـار»
ازتوابـع بالاتـجـن شهرستـان
قائمشهـر بوده است .
ـــــــــــــــ
درگذشته به سـه روستای
داردکاشت ، هلیدشت و فولادکلا
« فومشکنـار» می گفتنـد .
"خدابخش قبادی"
92/2/31
5:50 ص
در حالی که با خودش حرف می زد
مشغول پـرپـر کردن غنچه ی گلـی
روی پـارچه مشکی شده بود .
با چنـد قـدم بلنـد کنارش ایستـادم و
قبـل از خونـدن فاتـحـه ،از زمـزمـه ی سوزنـاکش
کـه با هـق هقـی آرومی همــراه بـود
شنیـدم کـه مـی گفت :
بـــابـــای خوبــم تـو بگــو کـه بـا
ایـن هـدیــه ایی کـه برات خریـدم
چکار کنــم ؟
خواستـم روز پـــدر خوشحــالت کنـم
از همـون پــول توجیبـی هام خریدم .
خواستـم غافـلگیـرتم کنــم
امّـا بدجـوری غـافلــگیر شــدم
با شنیدن این جمله
زانو هایم سست شد و کنارش نشستم و
مشغول خوندن فاتحه شدم .
نیم نگاهی به من انداخت و
صدای گریه اش بلنـد شد و گفت ؟
چند روز قبـل
هــدیـــه روز پدر را خریـدم .
(فاتحه ایی هدیه کنیم برای پدران آسمانی)
91/9/8
12:53 ع
در پاسخ به دوست عزیزی که پرسید :
از نظر شما به چه کسی بـسـیـجـی
گفته می شود؟
چند سطری را بدون در نظر
گرفتن انگیزه وهدف از این پرسش
تقدیم میدارم که امیدوارم مفید واقع شود .
طی سالهای پس از انقلاب تاکنون ، بنا برشرایط
میهن عزیزمان ، تعاریف متفاوتی از بـسـیـجـی شده
که براساس همان تعاریف کاربرد بسیج تعریف می شود .
واژه هایی چون نیـروهای مردمـی ،طرفداران نظام ،شبه نظامیان
و...تعاریفی است که از دوست و دشمن ازبـسـیـجـی یاد می کنند،
تشکل بیسج اقشارمختلف جامعه را در بر می گیرد که در مواقع
نیاز از وجود آنان استفاده می شود . این افراد در رده های
مختلف برحسب توانایی های خود آن هم به شکل سازمان
یافته با سازمان بسیج همکاری دارند . به تعریف دیگر
فردی که بدون در نظر داشتن منافع شخصی اش ،
تـوانمنـدی خویـش را بـرای نیـاز و تعـالی
جامعه هزینـه کند بـسـیـجـی است ،
حتی اگردرسازمان بسیج مقاومت
سازماندهی نشده باشد .
برخی بر این باورندکه بـسـیـجـی دو تعریف متفاوت دارد ،
یکـی درقالب تشکیـلات سـازمـان یافته و دیگری بصورت
انـفـردی و یـا گروهی امـا غیـر سازمانی که دراهـداف
و محصول که همـان خدمت به جامعـه باشد مشتـرکنـد .
درشکل سازمـان یافته :
استفــاده بهینـه از توانـایی بـسـیـجـی و
تقسیـم و ارائـه توانمنـدی آنـان در میان سطوح مـورد
نیازجامعـه و تشخیص نیازها و ضرورت بکارگیری آنان ازطرف
سـازمان بسیـج تعـریف و مشخص مـی شود . و در شــکل
غیر سازمانی ازتعریف بـسـیـجـی : همان مــرام ایرانـی
و مسلمانی است که برای رفع مشکلات مردم و
بالاتر از آن برای تعالی جامعه توانایی مادی و
معنوی فرد یا گروهی صـرف امور هـم
میهنـان یـا هـم کیشـان گــردد .
استفاده بهینه از توانمندی های بـسـیـجـی برای رفع مشکلات
و رشدجامعه اسلامی یک اصل و افضل الاعمال است که واژه
ایثـارگـری رادر وجود بـسـیـجـی معنی می بخشد .
آنچه مسلم است ضریب خطایی است که می تواند در
فعالیت های غیر سازمانی دامن گیر بـسـیـجـی شود و نتیجه
مطلوبی از کارش حاصل نگردد به ویژه آنکه کسی بخواهد
خودش به تنهایی عمل شایسته ایی برای دیگران و یا
جامعه انجام دهد .
ولی بـسـیـجـی سازمـان یافته می تواند توانمندی هایش را درکنار
بسیجیان دیگر صرف اموری کند که در سطح کلان به
آن توجه شده است.
برای خصوصیات بـسـیـجـی تعاریف اختصاصی
و عمومی وجود دارد که محل بحث آن در این مبحث
نمی باشد .
91/8/23
5:13 ص
می گفت : در یکی از خیابان های پر رفت وآمد کلان شهری چاله ایی
وجود داشت که گاه و بیگاه برای عابر سواره و پیاده مشکل ساز بود
تاجایی که اهالی برای پرکردنش دست به دامن مسئولین شهری
شدند.
مسئولین دلسوز و هم در راستای خدمت رسانی
به مردم،کارشناسان مجرب خود را برای بررسی و رفع این معضل
به محل اعزام کردند.
راوی ادامه داد که با دیدن آدم ها وماشین های دولتی
حس کنجکاوی ام گل کرد وخودم را به آنها رساندم
تا از نزدیگ در جریان امور قرار گیرم که شنیدم
یکی می گفت :برای آسایش مردم و جلوگیری از مرگ و
میرهای ناشی از افتادن درچاله بهتر است تا آمبولانسی مجهز
وبا کادری مجرب درکنار چاله آماده باش قرار دهیم تا درصورت
بروز حادثه به مصدومین کمک کنند.
ودیگری می گفت :با این شهر شلوغ و ترافیکی ،تا رسیدن
آمبولانس به بیمارستان کار مصدوم تمام است به نظرم باید
در همین حوالی بیمارستانی ساخته شود.
وسوّمی گفت : درحال حاضر ساختن بیمارستان امکان پذیر نیست
چونکه بودجه به اندازه کافی نداریم ولی من پیشنهاد میکنم تا این
چاله را پرکنیم و نزدیگ فلان بیمارستان فوق تخصصی چاله ایی
به همین ابعاد حفر کنیم ،بیمارستانی که هم نوساخت و
هم با بیشتر کادر اداری و درمانی اش آشنا هستم و وظیفه
خود میدانم تا سفارش مصدومان را به آنان داشته باشم.
می گفت : همینطور که مشغول گوش دادن نظرات کارشناسان
دلسوز بودم رفتگری بی ادعا با مقداری ماسه با بتن آمد و چاله را
پرکرد وبا فرغونش رفت.....!!!
دوست گرامی: اگرشما آنجابودید برای این
چاله و کارشناسان و رفتگر چه پیشنهادی می دادید؟
91/8/7
2:52 ص
می گفت : وقتی به گذشته برمیگردم و خاطرات دوران کودکی و نوجوانی ام را مرور می کنم ، وقتی برخی از بچّه های اقوام و فامیل را می بینم که ایّام قبل و بعد از عید چه حال و روزی دارند دعا می کنم تا عید نیاید .
می گفت: وقتی از پچ پچ پدر و مادم متوجّه می شدم که عید نزدیگ است روز و ساعت تحویل سال را از این و آن می پرسیدم و برای آغاز سال نو لحظه شماری می کردم . عید نوروز پررنگ ترین عید ما بود از اعیادی چون مبعث ، غدیر ، قربان ، فطر و مولودی های چهارده معصوم (ع) که با زرق و برق ها وجشن های امروزی ، حلاوت خاصی به جامعه می بخشدخبری نبود .
می گفت: مشکل من با عید نوروز و یا نبودن اعیاد ملّی ومذهبی نیست ما در همان تنها عیدی که داشتیم گیر کرده بودیم چه رسد به این همه مناسبتها که برای هرکدامش مقدّمات مادّی و معنوی لازم است .
پرسیدم پس چرا دعا میکنی که عیدنیاید گفت : عید را دوست داشتم و دارم ولی دردهای پنهانش را نمی توانم تحمّل کنم . عقده ها و حسرت هایی را که از کودکی با جام فقر به کام مان ریختند مزه اش تا به امروز در وجودم تلخی می کند این تلخی ها نه تنها از بین نمی رود بلکه گاهی اوقات به حدّ غیر قابل تحمّل می رسد .
می گفت : دیروز لباس دست دوّم بچّه های فامیل و لباس های کهنه بازار لباس عیدم بود ، آجیل سفره عید آنقدرکم بود که برای آبروداری مجبور بودیم فقط نگاه کنیم و گاهی هم برای همراهی با میهمانان چند دانه از آن را به دهان بگذاریم . خدا خدا می کردیم تا فامیلهای پولدار به خانه مان بیایند و درعید دیدنی ها هم چشم به جیب صاحب خانه داشتیم تا عیدی بدهند هرچند مادرم پولی که من و برادر و خواهرم جمع می کردیم را تا قبل از سیزده خرج می کرد ولی با این حال مشتاق عید بودم .
می گفت دوست عزیز : گردش در بازار و خرید لباس نو نداشتیم سفره رنگین و آجیل های جور وا جور نداشتیم امّا محبّت و مهربانی فراوان بود چندین خانواده که از چند تا عمو و عمّه ، خاله و دایی ،برادر و خواهر بودند دور هم جمع می شدیم و از احوال هم باخبربودیم .امّا امروز و در آینده چه به روز نسل های مان خواهد آمد ؟ امروز سفره های رنگین و لباس های نو و خرید مناسبت های روز پدر و مادر و دختر و جوان و روز زن و دیگر مناسبت ها روز به روز باشکوه تر می شود امّا دیگر از شلوغی و دور هم بودن ها خبری نیست .
می گفت : دراین زمانه یکطرف ماجر خیلی از بچّه ها برادر و یا خواهر ندارند و درآینده هم عمّه و عمو و خاله ودایی و فرزندان آنها را نخواهند داشت و ازطرفی نوع شکل گیری شخصیت اجتماعی نسل جدید است که در پای میزکامپیوتر و اینترنت و ماهواره وگوشی های همراه شکل یافته و فرزندان ما را به سمت شخصیت انفرادی سوق داده که از روابط عمومی حدّاقلی برخوردار خواهند شد و هرچه شخصیت اجتماعی به سمت وسوی شخصیت انفرادی سوق یابد انگیزه های ملّی جایگزین انگیزه های شخصی خواهد شد تا جایی که به بلای جوامع به اصطلاح متمدّن غرب دجار خواهیم شد .
وقتی دیدم خودش سواره درحال تاخت وتاز است گفتم : دوست عزیز لطفاً بیا پایین تا باهم بریم . من به عقیده تان وبه عقیده همه صاحب نظران در این امور احترام می گذارم و با خیلی از موارد هم عقیده هستم امّا برایم قابل قبول نیست که با حقوق زیر خط فقر که با رشد ساعت به ساعت گرانی همراه شده به دوستان و بستگان توصیه کنم که برای فرزندان تان برادر و خواهر و عمو و عمّه و خاله ودایی جور کنید که شاید به بیماری خود شخصیتی و دوری از اجتماع و برخی داستان های دیگر مبتلا شوند .
دوست عزیز : طرف نان ندارد تا شکم خود راسیر کند آنوقت داروی اشتها آور برایش تجویز میکنی و سفارش هم میکنی تا برایت تبلیغات هم داشته باشند .
شما دعا کن تا عید نیاید امّا من دعا میکنم تا هر روز و به هر بهانه ایی عید باشد ، شاید دل خود مان ودل خدای خود و دل بندگانش را به طریقی شاد کردیم که شک ندارم آن روز بهترین عیدمان خواهد بود .
خدابخش قبادی
91/7/5
1:14 ع
تقدیم به رزمندگان گمنام هشت سال دفاع مقدس
همسنگر و همرزم گرامی سلام
درهفته دفاع مقدس از روزگار تلخ وشیرین و از غم ها وشادی های هشت سال آتش و خون سخن ها به میان می آید. از شهداء ، جانبازان ، آزادگان وصبر خانواده هایشان گفته می شود . اما از شیرمردان و شیرزنان عرصه پیکار ، رزمندگان گمنام که همسنگر آنان بوده اند کمتر گفته می شود .
هم رزم گرامی ، هر چند به فراموشی های دیگران عادت کرده ایی ولی فراموش نکن که خداوند هرگز فراموش نخواهد کرد.
همسنگر عزیزم ، نمی خواهم روزهای اعزام و خداحافظی از خانواده و دوستان را به یاد آورم. نمی خواهم از لباس رزم و آموزش، ازآشنایی با مردان جنگ ، از اتوبوس و قطاری که همسفرمان می شد حرفی بزنم.
امروز فصل یادآوری سرمای کردستان و کینه هایش و گرمای خوزستان وآتش و غبارش نیست. چرا که بخوبی می دانم تا زنده ایی تمام خاطرات آن ایام را به یاد خواهی داشت خاطراتی که سراسر عبور از خطر و حوادث بود .
همسنگرم ، هرچند همانند همسنگرانت شهید و اسیر نشده ایی و با جراحت های سطحی به آغوش خانواده ات برگشته ایی . می دانم که می دانی که خداوند شاهد رزم و جهادت بود و میدانی خداوند هرگز فراموشت نخواهد کرد .
میدانم که چه حال و هوایی داری . می دانم که با آلبوم عکسهایت عشق بازی می کنی و با یاد آوری خاطرات آن دوران زانوی غم در بغل می گیری و می دانم جامانده از کاروان عشقی .
میدانم که دلت برای لباس های خاکی و عطر یاس وسنگر های خط مقدم پر می کشد. چرا که صدای ضجه هایت را درمیان کاروان راهیان نور که به اروندکنار آمده بودی می شنیدم . دیده بودم که چگونه خاک شلمچه را بو سه میزدی و با حسرت غریبانه ایی به خاکریزها نگاه می کردی . می دانم و در درد فراغ دوستانت و درحسرت شهادت می سوزی . بخدا خداوند هرگز فراموش نخواهد کرد .
اگر دراین ایام و یا در طول سال و به هنگام ارج نهادن و تأکید بر استمرار اندیشه های ناب ایثار و شهادت حرفی زده می شود و از رزمندگان گمنام کمتر سخن به میان می آید به این مفهوم نسیت تا بخواهند مجاهدت مجاهدی را نادیده بگیرند بلکه این کم لطفی هایی است که گریبان سخنوران و نویسندگان را گرفته است کم لطفی هایی که خیل عظیمی از رزمندگان را در مسیر فراموشی قرار داده تا جایی که نسل امروزی گمان کنند هرکسی که شهید یا جانباز و اسیر شده رزمنده میدان جنگ بوده و بس .
همسنگرم نگران نباش که اگر همه فراموش کنند خداوند هرگز فراموش نخواهدکرد. هرچند در انتظار تمجیدو تشکر دیگران نبوده و نیستی .
90/1/8
12:3 ع
روستای داردکاشت
از توابع بخش بابلکنـار
شهرستان بـابـل
استـان مازندران
فاصله تا مرکز بخش 6 کیلومتر
و تا مرکزشهرستان بابل 14 کیلومتر
این محل در اسناد ثبتـی به
نام «فـــومشکـنار» معروف است
که به همین دلیل پسوند نام خانوادگی اغلب اهالی
محل «فــومشی» ویا فومشکناری اضافه شده است.
تا قبل از سال 1365داردکاشت جزء
شهرستان قائمشهر بوده
اما پس از آن به شهرستان بـابــل ملحق گردید.
داردکاشت :
از شمال به روستای فولادکلا و هلیدشت
ازجنوب به روستای درونکلای شرقی،
از شرق به روستای میکلا ( توابع قائمشهر)
از غرب به مزارع شالیزاری روستای انارستان
ختم می شود.
مساحت کلی محدوده داردکاشت
بطور تقریبی 500 هکتار که در این بین
285 هکتار باغات
165 هکتار شالیزار و
50 هکتار مساحت بافت مسکونی می باشد.
................................
هم محلی های عزیزم هر کجا ی این کره خاکی
هستید امیدوارم سلامت باشید.
"خدابخش قبادی"
گاهی برای خودم یه چیزایی می نویسم . و بعضی مطالب را تو وبلاگم بارگذاری می کنم. وبلاگ نویس نیستم فقط دوست داشتم برای خودم وبلاگ داشته باشم.