سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک مشخصات اوقات شرعی
< 1 2 3 4

89/12/10
5:14 ص

 اولا: باید عرض کنم که در توصیف شهداء  لازمه تا آئین نگارش و متانت ادبی رعایت بشه که متاسفانه در این خصوص توانایی ام خیلی کمه. ثانیا: این یاد داشت حرف دل باز مانده ایی از کاروان عشقه که درسوگ فراغ کاروانیان،گاهی با سکوت و اشگ، گاهی با ورق زدن آلبوم و دفترچه خاطرات ویا هم همنشینی بادیگر بازماندگان، منتظره تا خورشید وصلش طلوع کنه . پس اگه ابرادی بر این نوشته هست ضف این حقیره نه از صفات  شهداء ، پیشاپیش ازین بابت پوزش میطلبم . و اما شهیدان :

شنیدم که عده ایی میگن شهداء آسمونی بودن . بدون مقدمه عرض  می کنم که اونا آسمونی نبودن.  شهداء مثل ما زمینی بودن ، ولی زمین گیر نشدن .  از آسمون نیومدن  ،  ولی سرنجام آسمونی شدن .    از اونجایی اومدن که ماها اومدیم ، و ما هم  از همون جایی  اومدیم  که شهداء اومدن .  اونا راه برگشت شونو گم نکردن . شهداء با ما و در کنارمون زندگی کردن .  اما بعضی از ماها  بدون شهداء زندگی می کنن ....   اونادوست داشتنو  دوست داشتن، دوست داشتنی شدن.  بعضی ها  می گن شهداء عجیب وغریب بودن .  اونا عجیب نبودن  ، کار های عجیبی انجام دادن  که عجیب به نظر می رسن .  مثل امروز ماها تو زندگی  شهداءخیلی ها نقش داشتن ،   نقش خیلی ها مثبت و خیلی ها هم  منفی بود .  اما شهداء  فقط نقش خودشونو  داشتن .   شهداء تو زندگیشون نقش بازی نکردن .  کسی به شهداء نگفته بود که تو یه روزی شهید خواهی شد .  اما به گونه ایی زندگی کردن که شهادت مزد زندگی شون شد .   ماها میدونیم که رفتنی هستیم شهداء هم می دونستن . اما به گونه ایی رفتن که نمردن بلکه شهید شدن و شاهدن . راه شهداء جاودانه و مرگ شون هم جاودانه  بوده و خواهد بود.  شهداء برای خود شون زندگی نکردن  تا برای خود بمیرن .  با مافوق خود بودن و بسوی  مافوق خود رفتن .

 شهداء بی معرفت نبودن . معرفت و خودشناسی رو از خود شروع کرده بودن . دین و دنیا و آخرت خود،امام و رهبر خودشونو می شناختن . با همین معرفتها بود که از خود گذشتن و به خدا پیوستن .  شهداء به شناخت سطحی و اقرار لسانی اکتفا نکردن . به یقین رسیده بودن ، یقین به حاضر وناظر بودن خدا .  وقتی امام و رهبرشون می گفت عالم در محضر خداست ،  تمام تلاش شون این بود تادر محضر خدا گناه نکنن .  خدا باوری و هرچه که خدایی بوده براشون ارزش بود .  و برای ارزش هاشون ارزش قائل می شدن .  وبرای ایثار گری که بالاترین درجه از ارزشها بوده همت کردن . با این همت شون به بالاترین درجه از ایثارگری یعنی شهادت رسیدن .   البته براین باورم که اگه ناب ترین ومقدس ترین واژه های  فرهنگ وادب ملل مختلف جمع بشن نمی تونن شهید رو توصیف کنن. تنها اونایی می تونن شهید رو توصیف کنن که شهادت  رو باور کرده باشن .دراین دنیای هزار رنگ وآدمای هزار فن کسی بهتراز شهید  نمی تونه ازشهید و شهادت صادقانه  حرف بزنه ،  راحت تر بگم اگر بخوام از شهادت ویا شهیدی حرف بزنم  از خودم  چیزی ندارم  باید از شهداء  کمک بگیرم .  جان کلام اینکه برای  شناختن باید به شهداء مراجعه کرد . و اگه خواستیم میزان درک مونو از شهادت محک بزنیم  باید ببینیم که شهداء ازشهید و شهادت چی میگن.  بقول معروف : شهیدان را شهیدان می شناسن بس. و چنانچه اندیشه مون  با اندیشه و مرام شهداء نزدیگتره باید به خودمون  تبریک بگیم  وخوش بحال اونی که این اندیشه های ناب رو به یه جریان  بالقوه مبدل کنه  که حتی در معرکه به شهادت  نرسه اجر شهید براش محفوظه. 


89/12/10
4:39 ص

به نام خدا

یکی از دوستان خواسته بود تا بجای ذکر مشخصات شهید حسین صفا کوشکی از خصوصیاتـش مطالبی گفته شود. که البته تذکر بجایی هم بود تقدیم میگردد.

سال 1366 یه مدتی در اطلاعات و عملیات لشکر 25 کربلا بودم نمی دونم برای چه کاری بود که مجبور شدم چند روزی پایگاه شهید بهشتی اهواز (یکی از مقرهای ل 25 کربلا) بمونم . صبح  روز دوم بود که با صدای دلنشین اذانش از خواب بیدار شدم . بعد نماز و دعا و ورزش و صبحانه، توی اطاق محور دو با هم آشنا شدیم . همون چند روز اول به هم عادت کردیم تا جایی که برای رفتن به ماموریت (خط) جدا شدن از هم برای هردو مون سخت بود . اما چه باید می کرد جنگ بود و درد  دوری دوستان ، اون هم چه دوستانی؟ 

  خاطره و خصوصیاتی از شهید حسین صفا کوشکی :     یکی از شبها حالم بد شده بود شدیدا تب کرده بودم حسین منو به بهداری برد و بعد ویزیت و تزریق سرم  برگشتیم ، اون شب تا صبح هر وقت چشم باز می کردم   حسین رو می دیدم که کنارم نشسته و با پارچه ایی خیس شده  پاشوره ام  میداد 

 شهیدحسین صفا کوشکی - رامسـر - طالش محله فتوکهمیشه قبل اذان بیدار می شد وبه نافله و مستحبات دیگر می رسید  / از حرف زدن زیاد خود داری می کرد. می گفتم چرا ساکتی؟ می گفت که اگه بدونیم برای هر کلمه ایی که از زبونمون بیرون می آد باید حساب پس بدیم اصلا حرف نمی زدیم وبا لبخندی می گفت : سکوت و خوابیدن اگرپاداش نداشته باشه گناه هم نداره ولی توی حرف زدن ضریب گناه کردن زیاده و جبرانش  خیلی مشکله /  یه روز پیراهن و شلوارم هم کثیف وهم پاره شده بود لباس خاکی جبهه رو پوشیدم و مشغول کارم  شدم وقتی برگشتم دیدم لباسم را شسته و دوخته ونمی دونم چطوری هم اطو کرده بود. هرچه می گفتم بچه ها کار کیه ؟ کسی جواب نمی داد تا اینکه دفعه دومی که مشغول شستن لباس بود دیدمش و دستش را بوسیدم و گفتم شرمنده ام نکن . فقط گفت توکارداشتی من بجای تو شستم ./   حسین در هر شرایطی مسواک کردن را فراموش نمی کرد. / ندیدم که پر خوری کنه و یا موفع کمبود هم اعتراض کنه /گاهی بابت موج انفجار رنج می برد اما حاضربه برگشتن به خونه نبود. / حسین از برادرش ابوالفضل که فکر کنم اون موقع  طلبه بود زیاد تعریف می کرد و گفت : حالا که ابوالفضل نزدیگ من نیست اجازه بده تا تو رو داداش صدا بزنم  تا به یاد برادرم باشم. وقالبا منو داداش صدا می زد ./ حسین فامیل دوست بود، خوش بیان بود و بیشتر اوقات برای بستگان ودوستانش بخصوص خواهرش دعا می کرد / یه بار وقتی که می خواست بره خط (هورالعظیم) از من خدا حافظی نکرد وقتی علت رو پرسیدم گفت بد جوری بهم عادت کردیم می ترسیدم  نتونم ازت جدا بشم اگه درانجام وظیفه ام ضعفی بوجود بیاد چی؟ / دفعه آخری که خط رفت هم دلم براش تنگ شده بود و هم به دلم افتاد که دیگه اونونمی بینم . وهمینطورهم شد..... وتاکنون آخرین نگاهش را ....از داخل مینی بوسی که بطرف خط  میرفت .....  از پشت پنجره اش نگاهی به طرفم داشت.... فراموش نکردم  که دستی تکان داد و پرده را کشید واز کنارمون  و برای همیشه رفت .    روزهای آخری که فاوو بودم برای دیدنش تاهورالعظیم وابوفلفل وچند تا ازموقعیتهای اطلاعات وعملیات رفتم ولی پیداش نکردم ودر24  فروردین 1367 در کارخانه نمک فاوو زودترمجروح شدم و حسیــن به همراه بچه های دیگه موقع تک عراق (29 فروردین) توی  فاوو شهید شد .    

و پیکرش در گلزار شهدای رامسر آرام گرفت

گرامیباد یاد شهیدان و رزمندگان اطلاعات و عملیات   .   

از مجموعه خاطرات /سال 1366 / خدابخش قبادی


89/12/10
4:39 ص

به نام خدا 

 با بستگان و خونواده ام خداحافظی کرده بودم

مادر و همسرم برای بدرقه تا حوزه مقاومت حضرت مهدی (عج)

داردکاشت همراهم اومدن ، وقتی دم درب محل اعزام رسیدیم

تعدادی از پدر و مادرها و زنانی همراه کودکان خردسال را دیدم ،

که دور یه رزمنده ایی حلقه زده بودن

حلقه هایی که حکایت آخرین وداع رو داشت وداعی که گویی

مسافرانشان عازم سرزمینی هستن که انگار اخر دنیاست .

حالاتی که وصفش فقط از آدمایی بر می آد که این وداع ها

آخرین وداع شون با مسافرشون بوده و بس .

 وقتی نزدیگ شدیم از میون حلقه ها پیر زنی بسوی مادرم

اومد و بعد سلام و احوالپرسی رو به من که :

پسرم خدا نگهدارتون ... خدا پشت و پناه تون ....

خدا صدام رو نابود کنه ...

و بعد ادامه داد : اونی که می بینی پسرمه

قبلا هم جبهه رفته بود .... باز هم می خواد بره ....

در حالی که صداش به لرزش افتاده بود گفت :

جعفر میگه من میرم و می دونم برنمی گردم ...

ازم خواست تا براش حنـا ببندم ... منم براش حنـا بستم ...

دیشب پیشم خوابید ...

با شنیدن این کلمات بغض خداحافظی از خونواده ام

که از سر غیرت مردونگی و دلداری دادن به خونواده ام 

توی گلوم گیر کرده بود ترکید و اشکم سرازیر شد .

در همون حال جعفر هم اومد

و مادرش  رو به ایشون کرد گفت :

اینی که می بینی آشنامونه .... می خواد همراه تون اعزام بشه ...

بعد رو به من کرد و به آرومی در گوشم گفت :

مواظبش باش ....

در حالی که بسمت درب ورودی حرکت می کردیم

گفتم انشاء الله خدا مواظبشه...

و لحظاتی بعد سواربر مینی بوسی از اونجا دور شدیم .

 

ساعتی بعد بچه های اعزامی منطقه خودمون با دیگر اعزامی های مناطق

مختلف بابل با یه سازماندهی موقت  راهی منطقه عملیاتی جنوب شدیم . 

وقتی به  هفت تپه (مقر لشگر 25 کربلا)  رسیدیم

از اونا جدا شدم و به گردان مســلم  رفتم و عصر همون روز شهید جبرائیلی

همراه جمعی از نیروهای شهرستان بابل به گردان مســلـم اومدن و در بین

گروهانها تقسیم شدن . جعفر هم به گروهان ما اومد

و تا شب عملیات کربلای 8 ( 18 فروردین سال 66 ) با هم بودیم .

و در اون عملیات بر اثر انفجار مین به شهادت رسید

و بعد از چند روز پیکرش در روستای طلوت بخاک سپرده شد.


 **  حنا بستن :

از قضیه ی حنا بستنش پرسیدم که با یه مزاح مختصری گفت: ای بابا  ثواب داره ...

مخصوصا اگه حنای دومادی باشه ...

منم که  ازدواج  نکردم ....

 ** فوتبال در جبهه :

چند روز بعد قضیه  شلیک آرپی جی 400 تومانی 

داشتم از موقعیت حنین (نزدیک خط شلمچه) به اهواز می رفتم

که پشت سرم دوید و اومد گفت : 

اگه به اهواز میری این پول و بردار و توپ پلاستیکی بخر.

وبا خریدن توپ هر زمون که فرصتی پیش می اومد حتی نزدیگ ترین 

نقطه با منطقه عملیاتی و خط مقدم هم با بچه ها فوتبال بازی می کردن .  

از مجموعه خاطرات نوروز 1366

شهید جعفر جبرائیلی /گردان مسلم بن عقیل 

ل 25 کربلا/  محل شهادت شلمچه

اعزامی از بابل روستای طلوت


مـــــدیـــــر
 
خدابخش قبادی[903]
 

گاهی برای خودم یه چیزایی می نویسم . و بعضی مطالب را تو وبلاگم بارگذاری می کنم. وبلاگ نویس نیستم فقط دوست داشتم برای خودم وبلاگ داشته باشم.


لـوگـوی وبلاگ
 

عنـاوین یادداشتها
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
دوستان
 
اندیشه نگار نوشتار تغییر مطلوب خانواده ی خانه EMOZIONANTE سیب سرخ به سوی فردا فرزانگان امیدوار شین مثل شعور عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال کانون توحیدشهر زازران لحظه های آبی ازهردری سخنی-از هرکجا تصویری -در پارسی بلاگ آلبوم محمد حسن اسایش-درپارسی بلاگ به یاد دوست هزاران سؤال همرا ه با چهارده معصوم(علیهم السلام) ویارانشان جزیره علم عطرظهور شب های عاشقانه و بارانی... آخرالزمان و منتظران ظهور جمله های طلایی و مطالب گوناگون عاشقانه ترین وب سایت عاشقانه=چشمان سبز لیلای مجنون قاصدک عشق سرخ من *** انـتـظـار *** برادرم ... جایت همیشه سبز ... روح مناجات *** نـذر آقـا *** رایان چوب علی اصغربامری شعر نظرمن افـــــســ❤ــونگـــ❤ــر جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام ایران من ای وطن منتظرظهور فانوس عشق بود دلی رفت وفراموش شد خط سرخ شهادت مصطفی قلیزاده علیار سایه بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن چم مهر خورشید پنهان مهندس محی الدین اله دادی گل باغ آشنایی دل نوشته های یک دختر شهید سکوت ابدی شاعرانه مکتب قرآن و عترت تکنولوژی با طعم دوستی کلبه درویشی بلوچستان محنا قران رایحه ی انتظار سیب خیال داروخانه دکتر سلیمی سـ ـ ـلام کارشناس ارشد اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی کربلایی دیگر دنیای آسان ««««« شب های تهران »»»»» اسپایکا چرخ خیاطی چلچلی من سه ثانیه سکوت اشک شور ►▌ استان قدس ▌ ◄ حنا، دختری با مقنعه مجله دانستنیهای فوریتهای پزشکی و سلامت سیمرغ مجله دانستنیهای تاریخ پزشکی حرف هایی از زبان منطق و احساس جادوی زندگی نشریه حضور گنجدونی هوای حوصله ام ابریست برادرم نگاهت، خواهرم حجابت ختم روزانه قرآن ویژه ماه مبارک رمضان جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی رقصی میان میدان مین عقیل صالح نگاهی نو به مشاوره طب سنتی@ ❤ღ (دلنوشته های من )ღ❤ کانون فرهنگی شهید خداوردیلو شهریار برلیان ساده دل تنها ****شهرستان بجنورد**** مشاور ماییم و نوای بی نوایی کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان اسیرعشق ~~~~~~ آشیانه علم ~~~~~~ عشق الهی ||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *|| داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani به خوبی فکر کن اتشنشانی بنادر کشور کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب صراط مستقیم نهانخانه جان تنهایی هایم را با خدا تقسیم خواهم کرد چون او خود تنهاست وبلاگ بایدهلو باشد جبهه مقاومت وبیداری اسلامی پایگاه زمین شناسی 88 دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) عالی نیوز ...برای تفکر تنهایی افتاب دوربین مدار بسته نســــل چـــــهارم سفیر دوستی جلوه های عاشورایی نیمکت آخر به نام آنکه وجودم زوجودش شده موجود تنهایی......!!!!!! دین و جامعه کربلا یادداشتها و برداشتها ستاره مروارید رسول ثریای کویر ایران کودکانه دل پرخاطره خنده بازار جکستان طلوعِ واژه سارا احمدی فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1 رضویّون - دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد عشقولانه .... جنون قلم هــومـــ ســـپـــیـــد مــــ هــر بـا ن تک درخت جاویدان چی بگم؟؟ تراوشات یک ذهن زیبا نودشه؛دانش آموزان دبیرستان شهیدحاجی دوره اول؛نمونه سوالات درسی سکوت سبز رویای شبانه نقدونظر پیامنمای جامع عاشقانه ها بوی سیب یاربسیجی بود نبود پرسش وپاسخ سرزمین اقتدار فرق بین عشق و دوست داشتن ریحانه آقاسیدبااجازه... غمکده ماتاآخرایستاده ایم مهتاب ملکوت هدهد باران انتظار .-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-. حق وباطل تیغی دولبه بانوی پایتخت کاسل آلو ♥ کلبه دلتنگی من ♥ المهدی قزوین آبیک 1450 شیخا محقق دانشگاه مهاجر ارمغان تنهایی فقط عشقو لانه ها وارید شوند سلام آقاجان - خرید و فروش محصولات کشاورزی و عطاری ها ســنــگــر مــن دوستدار علمدار کویر محبت غریبه ❤ღنیلوفرهای آبیღ❤ دلتنگ احساس تو ابـــــــــــرار گیاهان دارویی کوثر ولایت تکنیکهای دوست یابی، دوست خوب، دوست یابی کوهستان دیار عالمان انسان جاری - یادداشت های یک طلبه داستان های جذاب و خواندنی گدایی ِ در ِ جانان به سلطنت مفروش شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ بغض تلخ بلور نازک احساس تنها نون و ریحون دل نوشته طایفه زرگر چون میگذرد غمی نیست غزل عشق یاد نیما *×*عاشقانه ای برای تو*×* گوناگون فرمانده آسمانی من خون شهدا مشاوره - روانشناسی ایران * ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ * زیر باران (ابیات و اشعار برگزیده) حرف های تنهایی درس های زندگی قائد شهیدان مظلومند عاشقتم من.تو.خدا شبستان سربازی در مسیر دل شکســــته سه قدم مانده به.... ►▌ علوم و معارف اسلامی ▌ ◄ برادران شهید هاشمی دختری ازجنس باران پریا جووون یام‍ــــــــــــــــه‍ـــــــد ـــی نقطه ضعف دفتر تقدیر گروه اینترنتی رهروان ولایت سعادت نامه قدرت کلمات من الغریب الی الحبیب .:گـــــمـــــــنـامی بــــجـــــوی:. دلنوشته های یک فروند چریک بانو... خلوتگه راز خاکیهای آسمانی مدرسه علمیه معصومیه چناران خدمات کامپیوتری ولیعصر (عج) روستای باغ آسیا زندگی شیرین ماه نگار- گالری هنر های من و دوستم پا توی کفش شهدا سعید جندالمهدی ختم قرآن ، ختم صلوات --- توشه آخرت ✤ مـعـبـد شـائــولــیــن ✤ قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری اسیرعشق * عاشقانه ای برای تو * دخی خــــــــاص... مصطفی آشیانه سخن سازمان بسیج اساتید استان تهران اجازه نمی دهیم دلنوشته های یه دختراسفندی زشت است بی تو زندگی ،زیبای عالم وبلاگ خاتون کرد بشنو این نی چون حکایت می کند ارواحنا فداک یا زینب بهشت بهشتیان مشکات نور الله انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل سکوت باران.... باران مهدی یاران یه دست صدا نداره ツ شلمچه آبیک ღقلبــــــی بــه بلـــندای مــــــــــــــاهღ اواز قطره یــــک جـــــرعـــه بـــــــاران گل یا پوچ؟2 شـــــــیـــشـــــه ی نــــــــــــازک تنـــــــــــــــــــهایی سحر یه دختره تنها دله عاشق . . . تسنیم نسیم پسران علوی - دختران فاطمی چهارفصل سیبک تلخی روزگار.... نفس بزرگترین سایت خنده بازار دلتنگی های مـــــــــــــــن وبلاگ شخصی محمد بی نام گل خشک راه فضیلت نامه ای در راه عشق ... و همچنین گزیده ای از اشعار پسانیمایی پذیرش تحصیلی و منابع آزمون کارشناسی ارشد کلیه رشته ها منابع آزمون کارشناسی ارشد کلیه رشته ها دستگاه پاپ کورن ساز دل پر خاطره پایه عکاسی مونوپاد + ریموت شاتر بلوتوث مانتو عبایی طرح رنوس, مانتو عبایی نقره ای, مانتو عبایی مسی مکاشفه مسیح چـشـمـکـــ همه هستیم دهکده کوچک ما تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم گروه اینترنتی جرقه داتکو کلام عشق امید انتظار من محبت شاخابه عشق هفته نامه جوانان خسروشهر هر چی تو فکرته نگین سر سبز
آوای عـاشـقانـه


برای ورود به صفحه اصلی کلیک کنید دیـارعـاشـقان