89/12/10
8:5 ص
مقدمه : سرعت پیشرفت علوم وتکنولوژی چنان شده که امکان قیاس پیشرفتهای این دوران با اعصارگذشته امکان پذیر نمی باشد. همچنین شرایط حیات در سراسر کره ی خاکی به گونه ای رقم خورده که هر یک از ملل جهان بقای خود را در بهره مندی از این پیشرفتها جستجو می کند .
سلطه به شیوه ی نوین : سلطه جویان جهان بابه کار گیری تجهیزات وتکنولوژی روز به شیوه ی نوین مستعمره ی (سیاسی ،اقتصادی ،فرهنگی و....) خویش را در جوامع مورد هدف به طریقی مدرن گسترش داده اند تا منابع وامکانات حیاتی آن کشورها را در اختیار خود داشته باشند.ودر مقابل هم آزادی خواهان و خواص جوامع مورد هجوم به این نتیجه رسیده اند که سرعت بیشتر درحصول علوم وتکنولوژی روز ضامن آزادی از قید سلطه جویان میباشد و با این باور در گوشه وکنار این کره ی مسکونی کشورهای آزادی خواه بویژه در جهان سوم حرکت های جدیدی آغاز نموده اند که میتوانند در به هم ریختن تئوری سلطه جویان مدرن نقش مؤثری را ایفا نمایند .
شکوفه های امید : مملکت ما از این مقوله که علوم وتکنولوژی متفاوت و پیشرفته ضامن بقای استقلال همه جانبه میباشد مستثنی نخواهد بود . هرچندفراز ونشیب هایی چون خیانت سردمداران حکومتی در قبل از انقلاب و واقعه ی جنگ هشت ساله و تحریم های سیاسی واقتصادی قدرتهای بین المللی و خسارات ناشی از آن توان دست یابی به علوم و تکنولوژی روز را محروم داشته ولی طی دهه گذشته شکوفه های امید در این سرزمین به وضوح دیده شده که در برخی موارد اندیشمندان عالم را مبهوت خویش نموده است .واکنون برای ادامه راه لازم است روشهای نوین را برای همپایی با کشور های توسعه یافته خلق و تجربه نمود تا با رشد بیشتر استقلالی بیمه شده را برای نسلهای آینده به ارمغان گذاریم.
سنت حسنه : یکی از نیازهای ضروری برای تمامی مجامع علمی و حتی اداری کشور عزیزمان نوآوری و شکوفایی می باشد که باید مورد توجه خاص دولت مردان و اندیشمندان این آب و خاک قرار گیرد .
مقام معظم رهبری بر اساس سنت حسنه ای که در طول چند سال گذشته پایه ریزی نموده اند ، با تفکر عمیقانه ی خویش راه سعادت و پیشرفت و استقلال همه جانبه این سرزمین را در ابتدای سال نو ترسیم می نمایند و برای سال جاری نیز با راهکاری اندیشمندانه این سال را به سال نوآوری و شکوفایی مزین فرمودند و هر یک از افراد جامعه را در هر شغل و مقام و مسئولیتی که هستند به این امر دعوت فرمودند تا همگی با سرلوحه قرار دادن این متد در اعتلای کشور خودمان گامی مؤثر برداریم .
ایرانی می تواند : اگر همه افراد جامعه در کنار هم با امکانات موجود و توان علمی و اعتماد به نفس و توکل به خداوند پله های نوآوری و خلاقیت را به گونه ای طی نمایند که در عرصه ی انرژی هسته ای و سلول های بنیادین عمل نموده اند طولی نخواهد کشید که شکوفه های پیشرفت همه جانبه ی این سرزمین زبان زد خاص و عام ملل جهان خواهد شد که ایرانی می تواند و رویای استعمارگران نوین را برای دست یابی به منابع حیاتی این سرزمین به کابوسی وحشتناک مبدل خواهد نمود.
89/12/10
8:5 ص
شب 18 فروردیـن تو عملیات کربلای 8
با بچه های گـردان مسلـم بن عقیـل (ع) از لشکـر 25 کـربـلا
به همـراه نیروهای چپ و راستمون حوالی ساعت 2صبح
ازخط پدافندی شلمچه عبور کردیم. هنوز به میدان مین نرسیده
بودیم که آتش بازی شروع شد،شدت آتش بحدی بود که
زمین گیر شدیم و بین ما (من و بسیجی محمد رضـا مرندی
وافـشیــن جهانـیان اعزامی از بابــل) ونیروهای جلو وعقب فاصله
افتاد وامکان پیشروی وجود نداشت توچاله خمپاره خودمـونـو
مخفی کردیم، دوشکاوتیـربارعـراقی ها هـم از روبرو بدجوری
حالمونو گرفته بودن. با دوتا موشک آرپـی جـی مجبور به
سکوتـشون کردم. کنار خاکریز کوتاه (ترکش گیر) پناه گرفتیم
و بدون توجه به اطرافمون در امتداد خاکریز حرکت کردیم تا
بتونیم از اونجا وارد خاکریز عراقیها بشیم. اما متوجه شدیم بین
نیروهای دشمن و خودیها ومیدان مین افتادیم،
(سمت چپ کمین واز مقابل خط پدافندی دشمن وسمت
راست میدان مینی که معبرش را گم کرده بودیم وپشت
سرمون خودی هائی که گاهی هم تیراندازی اونا ما را تهدید می کرد).
چند تاعراقی که قصد فرار داشتن ازسمت چپ مون از کنار میدان مین
لحظه به لحظه به ما نزدیگتـر می شدن. مرندی خواست با نارنجک
جلوی پیشروی اونا را بگیره که عراقیه فوراً همون نارنجکـو برداشت
وبه طرفمـون پـرتاب کرد که تو هوا منفجرشد وانگشت
مـرندی را قطع کرد. کمی جابجا شدیم، گفتم بچه هاهیچ کاری نکنید
تو چاله خمپاره پناه گرفتیم، تنها ذکرمون در اون حال فقط خوندن دعای
الهی عظم البلاء بود،
کمین عراقی ها که متوجه مون شده بود به طرف مون تیراندازی
می کرد عراقی های سمت راست مون هم به گمان اینکه ما
به طرفشون تیراندازی میکنیم شروع به تیر اندازی کردن وبه این
ترتیب اونا به جون هم افتادن وطولی نکشید که با شکسته شدن
خط دشمن ، نیروهای کمین پا به فرار گذاشتن و فراریهای سمت
چپ مون هم با آتش نیروهای خودی ازپا در اومدن و ما از همون
مسیری که اومده بودیم برگشتیم . اما قبل از رسیدن به خاکریز
خودی نزدیگ آمبولانسی که از قبل اونجا افتاده بود با انفجار
خمپاره ای من از زمین بلند شدم و کمی جلوتر توی گل ولای
افتادم وباکمک بچه ها به خاکریز خودی رسیدم.
وبسیجی محسن تیمورزاده منوبه همراه تعدای مجروح
وشهید به عقبه خودمون فرستاد.
یاد شهدای دفاع مقدس بویژه شهدای عملیات کربلای 8 گرامی باد.
(از مجموعه خاطرات دفاع مقدس فروردین 1366خدابخش قبادی)
89/12/10
8:5 ص
ô کسی بدون آمادگی در کارها دخالت کند شکست می خورد .
ô کسی در مکانهایی که مورد سوء ظن است برود متهم می شود .
ô کسی که زیاد حرف بزند اشتباهاتش فراوان می شود .
ô کسی که زیاد اشتباه کند حیایش کم می شود .
ô کسی که حیای او کم باشد پرهیزگاریش کم می شود .
ô کسی که پرهیزگاریش کم شود قلبش می میرد .
ô کسی که قلبش بمیرد وارد جهنم می شود .
ô کسی که در عیوب دیگران دقت و به آنان اعتراض کند
اما همان عیب در خودش باشد احمق است .
ô کسی که به فکر مرگ باشد از ثروت دنیا به کم قانع است .
ô کسی که بداند گفته ها جزء اعمال است ،
فقط درباره ی آنچه برای او مفید است سخن می گوید .
ô قناعت ثروت بی پایان است .
ô دنیا پلی برای آخرت است .
ô خانه ی کنار پل و روی پل با اولین طغیان رود صدمه دیده و چه بسا ویران شود .
ô دنیا دوست هرگز به مقصد نخواهد رسید.
ô دنیا خانه ای است که بلا همه جای آن را همانند انار وپوسته آن پوشانده است .
ô آفت دین وایمان عجب و خودپسندی، حسد و فخر و مباهات می باشد .
ô تا جوان هستی قدر جوانی را بدان .
ô تا زنده هستی قدر زندگی را بدان .
ô زمان سلامتی بدن قدرش را بدان .
ô زمان پولداری قدرش را بدان .
ô اگر به خاطر چیزهایی که خدا به ما داده شکر کنیم ، فرصتی برای گناه نیست .
ô مراقب افکـارت بـاش که گـفتارت مـی شود .
ô مراقب گفتـارت بـاش که رفتـارت مـی شود .
ô مراقب رفتـارت بـاش که عـادتت مــی شود .
ô مراقب عـادتت بـاش که شخصیتت مـی شود .
ô مراقب شخصیتت بـاش که سرنوشتت مـی شود .
ô اگر زن و فرزندتان از دوستان و مقربین خدا باشند ، خدا دوستانش را نادیده نمی گیرد .
ô اگر زن و فرزندت دشمن خدا باشند ، چرا فکر و وقت خودت را صرف دشمن خدا میکنید .
ô کسی را که دوستش دارید هیچ وقت به خاطر غرورتان زیر پا نگذارید.
ô غرورتان را به خاطر کسی که دوستش دارید زیر پا بگذارید .
ô نوشتم تا یادم نرود .
خدابخش قبادی
89/12/10
8:5 ص
به نام خدا
دوست گرامی ، سلام شنیدم به همراه دوستانت در روز قدس شعار« نه غزه ، نه لبنان » را سرداده ایی .نمیدانم با چه اهداف وبا کدام استراتژی این شعار را قبول کردی ، ونمی دانم که میزان شناخت تان از طراحان این شعار ها چقدر است .ولی بعنوان یک هموطن از شما چند پرسش دارم که امید وارم مورد توجه شما قرار گیرد .
آیا شناختی از قوم یهود و نژاد پرست های صهیونیست دارید؟ آیا کودکان یتیم شده و والدین داغدار غزه و لبنان را ندیده ایی؟ آیا جاسوسان اسرائیلی را که در ایران با اهداف مشخصی مشغول جاسوسی بوده اند ندیده ایی؟ آیا تهدید های آشکار وپنهان دولتمردان اسرائیلی علیه ایران را خبر داری؟ آیا از مصوبات میلیونها دلاری پارلمانها و دولتهای استکباری و صهیونیستی علیه وطن مان اطلاعی داری؟
هموطن گرامی ، اگر ما وغزه ولبنان از یکسو وطرف مقابل مان ازسوی دیگر در شرایطی غیر از اوضاع کنونی قرار داشتیم با جرأت می گویم من هم به خیابانها می آمد م و شعار نه غزه و نه لبنان را سر می داد م ، ولی متأسفانه حقیقت آنگونه است که ما را مجبور به حمایت از مظلوم ودفاع از خود نمود .
دوست گرامی ، با توجه به دلایل بیشمار که توان یادآوری اش در این مبحث نمی کنجد براین باورم راهی را که در پیش گرفته ای عاقبتی جز عاقبت گروههای نفاق اوائل انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت عاقبتــی که حد اقل نوکری استکبــار وصهیـونیستـهای نژادپرست و دیکتاتورهایی چون صدام را در بر خواهد داشت .
دوست گرامی ، آیا اتخاذ چنین راه و روشی خیانت به مظلوم و حمایت ظالم نیست؟
89/12/10
8:5 ص
به نام خدا
جناب آقای مهندس میر حسین موسوی
سـلام،احتراما اینجانب بعنوان همـوطن و ازباب ارادت به شما که نه مسئولیت سیاسی دارم و نه از سیاسی کاری دل خوشی دارم، خواستم فقط موضوعی که دردلم سنگینی میکند را به عرض برسانم . هرچند شاید عده ای به مزاجشـان خوش نیاید . بدون مقدمه عرض می کنم . اگر تاریخـچه دورانی که حضرتعـالی در سکوت سیـاسی ویا هر اسمی دیگر،که این روزها شنیده می شودتشریف داشتید را ورق بزنیم به وضـوح اشخاصی را خواهیم دیدکه با شعـارهای انتخـاباتی پر زرق و بـرق همانند لقمـه های عسـل آغشتـه به زهـر،آمده اند و خیلی ها را فریب داده اند و دیدیم که از شعـار تا عمـل چگونه راهـی را پیمودند. شعارهایی که در آن از واژه جذاب « اصلاحات »استفاده ، ولی مدتی بعد تئوری « انکار ولایت فقیه » از آن متولدگردید . شعارهایی که در آن کلمات مقدس « آزادی و کرامت انسانی » مطرح ، اما عملاً ترویج « بی بندوباری و افزایش فاصله طبقاتی » درجامعه قوت گرفت .وشعار هایی که در آن از « توسعه سیاسی و جامعه مدنی » رونمایی ،اما توطئه « دموکراسی منهای اسلام وترویج تفکر سکولاریزم » درجامعهاسلامی ایران جوانه زد .
جناب آقای موسوی همانطوری که عرض کردم برای من خیلی قابل احترام هستید اما به لحاظ وجود افراد و گـروه های افراطـی روشنفـکر معاب، که امروزه در اطرافتـان پرسه زده و بوق حمایت از شما را سر داده اند « نمی توانـم به شمـا رأی دهـم » چرا که آنـها ازبـازمانـدگان و وابستـگان همان گرو هـایی هستنـد که دردوران تاخت وتاز اصـلاحات تا سرحد « نفی ولایت فقیه »و « جمهـوریت منهای اسـلامیت » حکومـت جمهـوری اسلامـی پیش رفتند .
کاندیدای محترم شاید بتوانم با مشکلات اقتصادی و بیکاری با تمام فراز نشیب هایش کنار بیایم، ولی بعنوان یک ایرانی مسلمان و پیرو مکتب تشیع اهل بیت (ع) هرگز نمی خواهم شاهد «اهانت دگربار به مقدسات دینی و مذهبی و پایمال شدن خون شهدا» توسط کسانی که با پول بیت المال بر اریکه قدرت تکیه زده اند باشم.
جناب آقای مهندس موسوی اگر واقعاً با این آقایان وگروه های معلوم الحال که بنام حمایت از شما و به قصد رخنه در دولت احتمالی آینده تان آمده اند، « هم گرا » نیستید برائت خویش را از آنان رسماً اعلام دارید وتکلیف ما و خودتان را روشن کنید . تا از شما لا اقل قداست نخست وزیری دوران دفاع مقدس محفوظ بماند.
(مجموعه یادداشت های وبلاک قبلی خودم)
89/12/10
8:5 ص
رویای شیرین من
همهمه ی نوجوانی ام را خاموش کرد
و همه ی وجودم رااسیر خود ساخته بود.
او آزاد ومن در اسارت
و در اساتکده اش هم رازم شده بود.
او مراد ومن مریدش
و چشمی بهم خورد و چرخ گردون
او را در تابوتی آراسته
از مقابل دیدگانم به سرا پرده خیال برد.
رویایم رفت تا من به اسارت کابوس درآیم
وقصه گوی شبهای تارم شوم.
اینک من ماندم و
کابوسهای جهنمی
89/12/10
7:45 ص
در آن ایام وقتی که مواضع در آن ایام وقتی که مواضع احزاب و طیف های سیاسی برای انتخابات 22 خرداد 88 مشخص شد هم دلم برای آقای مهندس موسوی سوخت و هم بشدت نگران آینده شده بودم .
چون گروه هایی را در میان حامیان ایشان دیدم که به لحاظ ماهیتی ترویج تفکر سکولاریزم و دموکراسی منهای اسلام را در دستور کار خود داشتند، همان کسانی که در گذشته با زمزمه جمهوریت منهای اسلامیت نظام تا سرحد نفی ولایت فقیه پیش رفتند .
در همان زمان خطاب به میر حسین موسوی نوشتم که اگر واقعا با این آقایان و گروه های معلوم الحال هم گرا نیستید برائت خویش را اعلام دارید و تکلیف ما وخودتان را روشن نمائید.
اما دست تقدیر چنان تکانی خورد که در غربال گری روزگار بعضی از چهره های جدید را در صف منافقین و بعضی دیگر را هم از نظر عوام وخواص در ردیف مردودی های دین و میهن و مردم مسلمان قرار داد .
هدفم از این یاد داشت بیان پیشگویی نبوده و نیست چون خودم را تا آنجایی که می شناسم اهل پیش بینی و قطعی نگری آینده نمی دانم ولی هم وطنان و شیعه مکتب اهل بیت (ع) را می شناسم و می دانم که تا جایی همسفر مراد و مریدان خود خواهند بود که اهانتی به مقدسات دینی و مذهبی نباشد.و اگر چنین شود که شد هر کسی را در هر جایگاه و شهرتی که باشد نتنها رها خواهند نمود بلکه در مقابل آنان خواهند ایستاد ، حتی اگر تمام هستی خویش را فدا نمایند.
(از وبلاک فبلی مردودی های فتنه 88 خدابخش قبادی )
89/12/10
7:45 ص
همـواره در محیـط کار و زندگی ویا در کـوچه وبازار صـداهایی بگوش می رسـد که به تناسب حـال و حوصـله و میزان دقت مان توجـه ما رابه خود جلب می کنند که گاهی هم ممکن است صرف نظر از سـود و زیانـش از اهداف روزمره زنـدگی مان باز مـانده و به سوی منـادیان آن صـداها گرایش پیدا کنیم، که این گرایشـها مـی توانند در شکل گیری ماهیت زندگی مان اثر بسـزایـی داشته باشد. در وجود هر کسـی هم نداهـایی وجـود دارد که آدمـی را به سمت وسـویی فـرا می خوانند. باقدری تامل به درون خویـش از میان نـداها نـدایی را مـی شنـویم که شخص را بســوی سعادت و تکامـل دعـوت می کند که اگـر در آن زمان به ندای درون توجه شود و به آن سوی سـوق پیـدا کند در حقیقـت بسوی سعادت حرکت کرده ودر مسیر تـرقی خویش گام نهاده است. پس هـر چه دقت بـه ندای درون بیشتـر باشد سیـر تکاملـی سریعتر و منطقی تر خواهد بود در غیـر این صورت آدمی در زمان خود متوقف شـده و از قافـله رشد وتعـالی عقب خـواهد ماند. |
89/12/10
7:45 ص
درهوای هور و نی زار، در هوای نخل و اروند ،
در سکوت و درد ، دلم هوایی شده،
در آرزوی لاله ها ، در غم هجر یاران،
ابر اندوهم و باران درد .
رهسپار خاطراتم ، با کلاه خود، با ماسک و کوله ،
از حلبچه تا شلمچه در پی مردان مرد ،
پر می کشم ،
به سنگر ها و میدان مین سر می کشم .
89/12/10
7:45 ص
به نام خدا
*در اوایل جنگ،جنگ بود ولی جهاد نبود. هرچند دربین فرماندهان پایین دستی و رزمندگان ، جنگ و دفاع، سمت و سوی جهادی داشت.اما در نگاه فرماندهی و مدیریت جنگ، نگاه جهادی وجود نداشت. ولی بعد از قطع شدن دست بنی صدر و طیف خائن او از فرماندهی و مدیریت جنگ، شاهد حضور نیروهای جان برکف سپاه و مردمی (بسیج) در عرصه های فرماندهی و تصمیم گیری بودیم.که تعریف و تفسیر جدیدی از جنگ را به ملکه ظهور نشاندند، تعریفی که هویت جهادی جنگ را نمایان ساخت .
*محصول نظامی این روحیه جهادی در عملیاتها پیروزی های متفاوتی بوده اندکه با حداقل امکانات نظامی و تدارکاتی در تاریخ دفاع مفدس ماندگار شدند . محصولی که با اخلاص وعمل که شهیدانی چون حاج حسین بصیر(قائم مقام لشکر ویژه 25 کربلا) آمیخته شده تا جایی که ماندن در جبهه را از تشرف به خانه ی خدا ترجیح می دادند .
*مسئله ی مهمی که در جهاد وجود دارد همان زندگی جهادی است که با زندگی عادی کاملا متفاوت است ، وقتی زندگی جهادی یا ارزشها جهادی شوند نگاه دنیایی سمت و سوی خودش را به نگاه آخرتی می دهند و به قولی فرهنگ تغییر می کند .کسانی که وارد این عرصه شوند احساس می کنند وارد یک دنیای دیگر شده اند . شاهد این ماجرا رزمندگان دوران دفاع مقدس هستندکه به خوبی این حالت را حس می کنند . اگر این روزها به بهانه گرامیداشت هفته دفاع مقدس پای تلویزیون ویا مجالس خاطره گویی رزمندگان بنشینیم حسرت و افسوس از شرایط جهادی و حالات آن دوران را در بیانات و جملاتشان به راحتی احساس می کنیم که بقول اهل فوتبال چه فرصتهای طلایی داشتیم .
*در اینجا بعنوان یک ایرانی که شرایط عملکرد نیروهای کشوری ولشکری را در دوران بافتخار وجود روحیه جهادی دیده و تجربه کرده از مسئولین نظام طی سالهای پس از جنگ فقط یک سئوال دارم و آن اینکه چرا نگرش جهادی از جامعه ی مدیریت کشور رنگ باخته تا جایی که وزارتخانه ی خدومی چون جهاد سازندگی را به جای تقویت و گسترش روحیه جهادی اش در عرصه های مدیریتی گوناگون جامعه، تغییر هویت داده اند؟.
هویتی که به جای تلاش و خدمت با نگاه جهادی،رنگ و بوی کار و مزد به خودش گرفته و مأموریت پذیری را جایگزین مسئولیت پذیری نموده است.
خدابخش قبادی
گاهی برای خودم یه چیزایی می نویسم . و بعضی مطالب را تو وبلاگم بارگذاری می کنم. وبلاگ نویس نیستم فقط دوست داشتم برای خودم وبلاگ داشته باشم.