102/11/22
7:6 ص
سلام بر جنازه های بی مزار
سلام بر مادرهای بی قـرار
***
سلام بر فرزندان بی پدر
سلام بر پدران بی پسر
***
سلام بر سرهای بی پیکر
سلام بر تن های بی سر
***
سلام بر قبرهای بی مادر
سلام بر دل های چشم به در
***
سلام بر سنگرسازان بی سنگر
سلام بر شب های بی منــور
***
سلام بر انفجارهای بی خبر
سلام بر ترکش های بی پدر
***
سلام بر شب های بی سحر
سلام بر واژه های بی ثمــر
***
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای شهیدان؛
دست نوشته های تان ، چراغ راه ما
عکس و یادواره های تان ، دوای دردما
102/1/21
6:10 ص
به نام خدا
ضمن عرض تسلیت ایام ضربت خوردن و شهادت
مولی الموحدین ، امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)
از همه دوستان و آشنایان طلب عفو بخشش نموده
و امیدوارم در دعاهای خود اینحقیر را فراموش نفرمائید
101/1/6
3:9 ص
همه می گویند:
آمدن بهار برای طبیعت آغازی دوباره است.
و ما هم به رسم گذشتگان خودمان
آمدن بهار را جشن می گیریم
و خوشحالیم که سال "نو" شده است پس:
"سال نو مبارک"
ــــــــــــــ
بر این باورم ما در طبیعت هستیم
نه خود طبیعت
هر روز ما می تواند
بهار ، تابستان ، پائیز یا زمستان باشد
هر روز می تواند
روز رویش ، روز ثمر دادن ، روز برگ ریزان
یا روز خواب ما باشد.
همه میدانیم که
طبیعت فرصت یک ساله دارد
آیا ما هم فرصت یک ساله داریم؟
یا در کمترین زمان باید
بهار راخلق کنیم و
هرچه زودتر به میوه دادن برسیم
که اگر درنگ کنیم
به برگ ریزان افتاده
و به خواب ابدی خواهیم رفت.
ــــــــــــ
بدون شک تاکنون فرصت
بهار و سال نو و تولدی دیگر
به هیچ کس داده نشده
و به ما هم نخواهند داد.
ـــــــــــ
امیدوارم لحظه های زندگی تان بهاری
میوه های زندگی تان
همواره مفید ومؤثر باشد.
(آغاز سال 1401 مبارک)
100/7/3
3:9 ص
هفته "دفاع مقدس"
?? یادآور رزم بی امان غیرتمندانی است که با فدای جان شان مدافع حریم وطن شدند تا هموطنان در آرامش و آسایش باشند.
?? یادآور آزاد مردانی است که آزادی و آزادگی را به ارمغان آورده اند تا این سرزمین و مردمانش زیر چکمه های اسارت و حقارت مهاجمان و متجاوزان قرار نگیرد.
?? یادآور شیرزنان و مادرانی است که از جگر گوشههای خود گذشتند تا در تاریخ این سرزمین ، برگ های دوران دفاع مقدس همیشه تابان بماند
?? یادآور مردانی از جنس نور است که با چشمانی بصیر ، افکاری ناب، قدم هایی پولادین و شجاعت و شهامت علوی ؛ در جهادی به یاد ماندنی و نابرابر حماسه هایی خلق کرده اند که شرق و غرب عالم را مبهوت خود کرده و عزم و رزم شان سرمشق آزادیخواهان و مبارزان عالم شده است.
?? یاد آور ایام آغازین حمله وحشیانه دشمنان کینه توزی است که ده ها هزار نفر از گلهای رنگارنگ وطن عزیزمان را پرپر نمود ولی با به خاک افتادن شان ، راست قامتانی متولد شده اند که تاریخ این سرزمین را جاودانه نموده اند.
?? یادآور نبردی پولادین و نابرابری است که صحنه های آن تداعی کننده صحنه های جنگ احد، خیبر، بدر و … با جوانان غیوری از شیعیان امیرالمومنین علی(ع) بود. تا به دشمن اثبات کنند که پرچم ناب محمدی(ص) تا قیام قائم آل محمد (ص) استوار خواهد ماند.
?? یادآور جنگ و دلهره های است که برای بعضی ها تا پایان عمرشان فراموش نشدنی گردید ، خانواده هایی که رزمنده ایی داشتند و خوابهای پریشان و نگرانی از مجروح و اسیر و شهید و مفقود شدن عزیزان شان تنها میراث باقی مانده از آن دوران شده است .
?? یادآور دورانی است که مادران و پدران از پاره ی تن شان بخاطر حفظ دین اسلام و کشورشان میگذشتند، آنان حاضر بودند جکر گوشه هایشان شهید شوند اما ذره ای از خاک کشور به دست بیگانگان نیفتد
?? یادآور دورانی است که بازماندگان آن نبرد هشت ساله وقتی از جنگ و خاطراتش سخنی به میان می آورند در کنار ذکر خاطرات و گفتن از بیخوابی های مکرر ، از شهید و مفقود شدن همرزمان شان ، از اسیر و مجروح شدن همسنگران و از سختی های آن دوران ، ناخودآگاه با آه و نفس عمیق و بغض گلویشان و اشکی که گوشه چشم شان جاری میشود حکایت از حسرت غریبانه دیدار مجدد آن دوران را دارند گویا عاشقی عمری در پی معشوق خود میگردد.
?? یادآور ناله های شبانه و نماز شب ها در دل امواج گلوله ها و خمپاره هاست ایامی که ذکر و سربند یا رسول الله(ص) یا علی(ع) یاحسین(ع) یا زهراء(س) یا ابالفضل(ع) یا مهدی(عج) خرجی راهشان و ذکر صلوات نقل و شیرینی محفل شان و کربلا و زیارت و بین الحرمین آرزویشان بود.
?? یادآور ایامی که مردان و زنانی با اراده آهنین ندای هل من ناصرا ینصرنی رهبر و مقتدای انقلاب امام خمینی (ره) را شنیده و با اقتداء به شهدای کربلا و مقتدای خویش حضرت امام حسین(ع) کربلایی دیگر به وسعت جنوب و غرب کشور و طول هشت سال خلق کرده اند.
?? یادآور دورانی است که جنگش دفاع مقدس ، مجروحانش جانباز ، اسرایش آزاده ، و گشته هایش شهید نام گرفته است و قدمگاه و محل شهادت و آرامگاه شان زیارتگاه عارفان و عاشقان و آزادگان شده و سالکان پویندگان این طریق "راهیان نور" نام گرفتند.
ـــــــــ
?? این هفته که منتسب به "دفاع مقدس" است یاد تمام مردان و زنان رزمنده این سرزمین را گرامی داشته و برای شهداء و امام خمینی(ره) همواره سلام و صلوات می فرستم . ( یادشان گرامی و جاوید)
جامانده ایی از کاروان دفاع مقدس " خدابخش قبادی" اول شهریور 1400
100/5/28
4:46 ع
(اَلسَّلامٌ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللّه)
"دلنوشته ایی برای محرم داردکاشت"
قبل کرونا یادش بخیر ، چه محرم هایی داشتیم
کجاست آن برو بیاها ، آه چه روز هایی داشتیم
جای دوری نروید ، همین داردکاشت خودمان
هیئت سینه زن و زنجیر زن هایی داشتیم
از میکلا و هلیدشت و باغدشت و گنج افروز
تا شیردارکلا و گونه کلا ، چه دسته هایی داشتیم
سهم هر هیئت معلوم بود ، در دسته روی شبانه
سواره و پیاده ، پشت وانت ، چه حال و هوایی داشتیم
کجاست میزبانی شب نهم ، کو ایستگاه صلواتی اش
برا جایگاه نشین و میدان داریش ، چه درد سرهایی داشتیم
باند و طبل و سنج و سربند و گهواره به کنار
روز نهم و دهم ، می دیدند چه داردکاشتی هایی داشتیم
با کربلایی ابوالفضل و مدل مداحی اش راحت بودیم
سه ضرب و تک ضرب ، چه چهل ضرب هایی داشتیم
از مهدی و محمد و حسین ، هریک بلبل مجالس حسینی
تا عزیز دل مان آقا ، سید قاسم ، چه مداح هایی داشتیم
ای مرد نصرانی ، شه باوفا ابوالفضل ، مکن ای صبح طلوع
بر مشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا ، چه دم نوحه هایی داشتیم
نذری تکیه ها ، همه شب شام ، طعام بود و طعام
گاهی سرویس گاهی دیس ، چه پیش خدمت هایی داشتیم
غروب عاشورا ، شام غریبان و خیابانها یادش بخیر
آتش زدن خیمه ها جای خود ، چه تعزیه خوانی هایی داشتیم
امروز صبح عاشورا ، به ابوالفضل(ع) و حسین(ع)
به زینب(س) و شام غریبانش ، چه زخم زبان هایی داشتیم
ـــــــــــــــ
96/6/31
8:9 ص
السلام علیک یا اباعبدالله
بـاز محرم آمده همـه را صدا کنیم
باز تو کوچه ها شور حسیـن بپـا کنیم
سالـی به انتظار یـار گریـه کرده ایم
شایـد بـه چشم قدمـی آشنـا کنیم
اهل محـل ، هیئتی ها ، محرم آمده
وقتـش شده روضه خود را بپـا کنیم
قلب ها برا سینه زدن تنگ آمـده
رخصت دهید در دلمان کـرب و بلا کنیم
شمـر و یـزید و ابـن سعد و حرمـله را
نفـرین از ینـجا تا کـربلا کنیـم
نه فقط لعـن و نفـرین دشمنـان ، گر اذن دهد
داعش و فتنـه گران را تار مار کنیم
عـراق و شـام و یمـن و حجـاز که هیـچ
کـوفه تـا میـانـمار را قتـلگاه حـرامیان کنیـم
جملگی پیـروان حسیـن (ع) و وارثـان دفاع مقدسیم
اقتـدا بـه محسن حججی و شهدای سـرجدا کنیم
چه تقارنی محـرم و دفـاع مقدس با هـم آمده
یـاد کربلای ایـران و دشت نینـوا کنـیم
باز محرم آمـده باز یـاد شـهداء
یاد علیـزاده و عزالدین و آن شهید منا کنیم
26 شهریور 96 #دیارعاشقان
خدابخش قبادی
94/8/7
3:21 ص
روزها یکی پس از دیگری سپری می شود.
روزهایی که هفته ها و ماه ها و سالها را ساخته اند .
و انسانهایی که درگذر شب و روز همسفرند
مسافران قطار عمر
هریک در ایستگاهی همسفر قافله عمر شده
و در ایستگاهی هم از این قطار پیاده خواهد شد .
وخوشا به حال مسافرانی که می دانند
از کجا امده و درکجایند وبه کجا می روند .
برای همسفرانم لحظات خوشی را همراه
با آرامشی مطمئن آرزومندم .
94/7/19
5:6 ص
به یاد حاج علی اصغرایزدی مقدم ازمفقودین حادثه منا (روستای داردکاشت)
برای پیدا کردن روزی حلال هر روز قبل از طلوع آفتاب میگفتی : الهی به امید تو و از خانه ات بیرون می رفتی تا شرمنده زن و بچه هایت نباشی. کار یک ماه و یک سال نبود یک عمر تلاش می کردی تا لبخند رضایت عیال وفرزندان را ببینی . وقتی رشد وشکوفایی فرزندانت رامی دیدی خستگی هایت فراموش می شد .
سالهای اخیر دست تقدیر الهی یک بار کمرت را شکسته بود. غم اندوه از دست دادن فرزند جوانت ، غم مرگ تنها پسرت، پیر و شکسته ات کرده بود .
نمی دانم چه شدکه پس از مدتی جان تازه گرفتی. شاید در قبال صبوری در مصیبت عظیم از دست دادن فرزندت خداوند قدرتی دوباره به توبخشید تا توفیق زیارت خانه خدا و مدینه الرسول نصیبت گردد .
تلاش مضاعف داشتی تا پس از سر وسامان گرفتن فرزندانت به زیارت خانه خدا بروی . وسر انجام دیدارخانه خدا و زیارت قبور ائمه بقیع نصیبت شد وبه آرزویت رسیدی . حاجی زیارت قبول، نمی دانم که کجایی وکی برمیگردی؟ اما بدان پس از حادثه منا همسفرانت گوشه های بیمارستان وسردخانه ها را گشتند تا ببینند که زنده ایی یا همانند شهدای راه خدا عِنْـدَ رَبِّهِـمْ یُـرْزَقُـون شده ای ؟ حاجی ؛ عیال ودخترانت گوش به زنگ وچشم به تلویزیون دوخته اند . تا خبری ازهمسرو پدری مهربان و زحمت کش برایشان بیاید . حاجی؛آگاه باش که نه تنها اقوام وبستکان بلکه هم محلی ها هم جویای احوالت شده و در دلشان به سوگ نشسته اند ودرغم مرگ شهادت گونه همسفرانت درحادثه منا غمگین هستند . ودعا می کنند تا هرچه زودتر این چشم انتظاری به سرآید و قدم تان را گلباران کنند .
94/7/17
9:22 ص
سالهای قبل وقتی محرم نزدیگ میشد
پرس وجو می کردم تا ببینم
از بین اقوام و آشنایان کسی خانه خدا رفته یا نـه .
وقتی حاجی ها از سفر برمی گشتن به دیدن شـون میرفتم
و بعد از احوالپـرسی ازشون می خواستم
تا از سفرخـانه خدا برام تعریف کنن .
یکی از مدینه وبقیع می گفت
یکی از مکه ومنا و مسجدالحرام
ویکی از آداب و عبادت ها می گفت .
وقتی به حرف هاشون گوش میدادم
به خوبی می دیدم که خوشحالی سفر تو
چهره شون موج می زنه .
وقتی خوشحالی اونا رو می دیدم
من هم خوشحال می شدم.
اما امسال با سالهای دیگه فرق داره ،
این روزها وقتی با حاجی ها روبه رو میشم
نمیدونم چی بگم . حتی نمی تونم حرف بزنم .
امسال وقتی با حاجی روبرو شدم بعد سلام
و زیارت قبولی گفتم خوش اومدی ؛
از نگاه و از سر تکون دادن و از اشگش فهمیدم
که تو دلش چه خبره ،
می دونستم که چی میخواد بگه .
درک می کنم که چه حالی داره
جانم به قربون دلهای باصفاتون .
حال و روز مسافرای خانه خدا
شبیه حال و روز بچه های زمون جنگه ،
وقتی عملیات تموم می شد و
به مقرهامون بر می گشتیم تازه
صدای گریه بچه ها بلند می شد .
تک تک چادرهای گردان رو سـرک می کشیدیم
تا خبری ازهمسنگران داشته باشیم .
وقتی از کنار چادرها رد می شدیم
هـای هـای گریه بود و ناله همسنگران
در غم فراغ دوستان همسنگرشان .
اون هم چه دوستانی!
ناله غریبانه ایی که این روزها
از مسافران خانه خدا شنیده می شه ،
ناله آشنایی است که خاطرات بعد از
عملیاتها رو برام تداعی می کنه ،
وقتی به حاجی گفتم زیارت قبول .
گفت از من نپرس که حالت چطوره ؟
بپرس همسفرت کو ؟
قبل از پرسیدنم صدای گریه سوزناکش
بلند شد واطرافیانش هم با اشک ها شون
همراهی اش می کردن .
تو دلم گفتم حاجی حق داری !
همسفری که از دوره آموزشی تاسرزمین وحی ،
از اینجا تا منا باهم بودن ،
ودر منا از هم جدا شدن .
عده ایی هم با اقوام و بستگان
همسفر شده بودن ،
درکنار هم با خدای خود راز ونیاز می کردن
و در منا از هم جدا شدن .
جانم به قربون دلهای باصفا تون
این روزهاوقتی چشمتون به وطن و
به اقوام وآشنایان می افته .
صدای ناله تون بلند میشه و در لابلای
هق هق گریه هاتون می شنویم که :
خدا از آل سعود نگذره ،خدا لعنت شون کنه.
از خدا بی خبرها زائران خانه خدا رو با
لباس احرام تو روز عید قربان
تو سرزمین منا ، تشنه وخسته ،
مقابل چشم همه پرپرکردن .
هرچند اینجا جایتان خالی ست
اما نام و یادتان باقیست ...
برای شادی ارواح مهاجران الی الله
در حادثه منا 94 « صلوات »
" خدابخش قبادی"
13 مهر 94
94/3/29
11:17 ص
همسنگر سلام ! دلاور سلام !
آمدید خوش آمدید ، مهر و صفا آورده اید ،
یاد خدا آورده اید .
یاد کربلای جبهه ها ، یاد دوستان و همسنگران ، یاد شبهای حمله و تیر و ترکش آورده اید . یاد بمب بارانها و تک های شیمیایی ، یاد لحظه های جدایی آورده اید . بی پلاک ،تنهابا استخوان آمده اید خوش آمدید . رزمنده دلاور ! چرابه در و دیوار شهرها و آدم هایشان خیره شده اید ؟ این همه تغییرات می گویند همه اش از الطاف الهی ، همه اش پاداش دنیوی ایثار وجهاد شماست . ثمره تلاش رهروان راه شماست . این همان وعده الهی است . با عوض شدن تدریجی ظاهر کوچه و بازار شهرها و روستاها، گر چه آدمهای زیادی هم عوض شدند .آن هم چه عوض شدنی !
کاری با این جماعت نداریم . فقط برایشان دعا می کنیم
دعا می کنیم تا برگردند .
یادتان هست زمانی که با بچه حزب اللهی ها بودند .
تمام تلاش شان تصاحب میز و صندلی ،
یا پوزدادن بین مردم که ما هم خادم ملت
و جان برکف میدان مبارزه ایم .
با این جور آدم ها که شب های عملیات قلب و کلیه هایشان
درد می گرفت و بعد عملیات خوب می شد کاری نداریم .
این جور آدم ها بود و نبودشان یکی است .
البته ازگمراهی بچه مسلمان باید ناراحت بود .
شما دعا کنید ما هم دعا می کنیم تا برگردند .
اَللهمّ اَصْلِح کُلِ فاسِدٍ مِن امُور الْمُسْلِمینْ
گاهی برای خودم یه چیزایی می نویسم . و بعضی مطالب را تو وبلاگم بارگذاری می کنم. وبلاگ نویس نیستم فقط دوست داشتم برای خودم وبلاگ داشته باشم.