94/3/29
4:59 ص
برادرگرامی !خواهر عزیز!
چرا و تا کی شرمندگی ؟
برخیز تا گامی بسوی ارزش ها برداریم .
اول قدمش افزودن « بصیرت حسینی »
بر تمام دارایی ها است .
برخیز تا شرمنده نباشیم .
اگر درجا بزنیم ارزشها دیر یا زود در جایی
دیگر سربلند خواهد کرد .
چرا که ارزش های مان شجره طیبـه است .
اگر تمام کفر و نفاق شاخ و برگش راازهم جدا کنند .
ریشه و اصلش زنده خواهـد ماند
یقیناً در جایی دیگر سر بلند خواهند نمود .
و این وعده خداست .
وعده خدا حق است .
94/3/29
4:47 ص
این روزها در مقابل ذهن و دیدگانم
این جمله رژه می رود که :
شهـداء مـا شـرمنده ایم !
از خود و از کسانی که می گویند
و می نویسند می پرسم که :
که چه دسته گلی به آب داده ایم ؟!
چه کار کردیم که شرمنده شهداء شدیم ؟
چه کارهایی می شد انجام داد که انجام ندانش
ما را شرمند شهداء کرد ؟
و تا کی باید شرمنده بمانیم ؟
بازماندگان جنگ و همراهان شهداء
از زمان جنگ و بعد از آن تاکنون فریاد زده اند .
هر مناسبتی را بهانه قرار داده اند .
در اماکن و مجالس عمومی و خصوصی .
از شهـداء و راه شان ، از مردانگی و مرامشان .
از ایثار و شهامت شان .
از سیرت و صورت شهداء گفته اند .
وتا زنده اند بازهم می گویند و می نویسند .
حتی اگر عده ایی به مزاجشان خوش نیاید .
همان کسانی که نسل جهاد و شهادت از نیش
و کنایه هایشان در امان نبوده و نیستند .
هرچند به هر بهانه ایی به
« گیر کردن در زمان جنگ » متهم شوند .
اتهام از طرف دشمنان دوست نما
و دوستان بی بصیرت .
94/2/3
3:32 ص
پذیرایی از میهمانان مناسبتها و مجالس عمومی وخصوصی آن هم به صرف شام و یا نهار در مسجد داردکاشت متداول بوده و هست تاجایی که انتقاد از این سنت قابل تأمل ، باعث برانگیخته شدن و حتی کدورت بین هم محلی ها خواهد شد .
آنچه مجبورم کرد تا در این خصوص اظهار نظر کنم و حرف و حدیث های بعد از این را خریدار باشم نفس پذیرایی از مدعوین به خصوص میهمانانی که از راه دور می آیند نیست بلکه اما و اگرهایی است که قبل و بعد از برخی پذیرایی ها وجود دارد و هر چه می گذرد بر شدت آن افزوده می شود .
بعضی از دوستان در محافل خصوصی نسبت به این عمل انتقاد می کنند اما چون حریف مدافعان برنامه پذیرایی در مسجد نمی شوند بطور علنی ابراز عقیده نمی کنند .
هم محلی های گرامی : اینجانب کاری به این ندارم که اصولاٌ مسجد محل عبادت است یا تالار پذیرایی ؟
و البته قبول دارم در دنیای پر زرق و برق امروزی برای ترویج شعائر مذهبی و فرهنگی از بهانه های مباح و جذاب باید استفاده شود تا کمیت و کیفیت امور مذهبی و فرهنگی فدای هم نشوند . و در این رهگذر صرف شام و نهار همراه با اجرای برنامه ها متنوع می تواند مؤثر واقع شود .
آنچه که محل بحث است موضوع مجالس ختم و برخی مجالس خصوصی مانند ولیمه سفرهای زیارتی است که بنا بر دلایل زیرمورد انتقاد برخی از هم محلی ها بوده و هست .
1) بروز چشم هم چشمی هادر بعضی از مجالس و بالا رفتن هزینه های پذیرایی
2) عدم توان مالی توسط برخی از بازماندگان میت تاجایی است که مصیبت وارده برای آنها کمتر از دغدغه پذیرایی در مجلس ختم نیست .
3) آیا نمی شود باهدایت قسمتی از هزینه های پذیرایی افرادی که توان مالی مناسبی دارند برای کارهایی چون : بهسازی خیابانها - تجهیز مدارس - تجهیز درمانگاه - ساخت ورزشگاه و پارک کودک و سالمند - امور بهداشتی و زیباسازی محل - ساخت اماکن فرهنگی و مذهبی و دیگر امور خیریه عام المنفعه اثری ماندگار برای خود و شادی ارواح اموات خود گامی برداشت ؟ البته اگر هدف از پذیرایی اطعام و کارخیر باشد شدنی است والا حالا حالاها باید منتظربود .
4) آیا نمی شود با جمع آوری این پول ها کمک هزینه ازواج جوانان بصورت وام های قرض الحسنه و برای نیازمندان بصورت بلاعوض کار خیری انجام داد تا با شاد شدن قلوب مسلمانان آن هم هم محلی و قوم وخویش ، رضایت حق تعالی و شادی درگذشتگان را فراهم نمود ؟
گوش اگر گوش تو ناله اگر ناله من ........
در پایان از شورای اسلامی که با احداث قبور آماده گامی مثبت برای اهالی داردکاشت برداشته اند تقدیر و تشکر دارم .
ویژه داردکاشت + بخش بابلکنار +شهرستان بابل
94/1/23
3:45 ص
یکی ازآداب و رسوم محله مون زیارت اهل قبور در روز اول سال نوست .
مثل خیلی از هم محلی هامون راهی آرامگاه شدم
تا با خوندن فاتحه و طلب آمرزش برای اموات ،
ازخداوندبرای خودم
توفیق عـزت دنیـا و آخـرت کنـم .
از یه طرف عجلـه داشتـم تا زود بـرگردم
خـونه ازطـرف دیگـه دستـه دستـه هـم محلی ها به
خصـوص اونــایـی کـه خـارج از محـل زنـدگی می کنـن بـرای
فاتحه خونی وارد قبرستون می شدن .
هنـوز احوالپرسی با این دسته تموم نشده
عده ایی دیگـه می اومـدن . خونه را بی خیال شدم
و این بـی خیالی فرصتی شـد تا بـا اونـایی که مدتـها از
هم دور بودیـم دیـداری تازه کنیـم و به گرمـی خاصی احـوال
هم را جویا شویم .
اگـه شماهـا هم همیـن احساس را داشتیـن
بـدونیـن که این گـرمی خـاص فقــط در وقت
ابـراز محبت قلـبـی دوطـرفــه بــوجـود میــاد .
اگه هر وقت دوستان و اقوام و آشنایان را دیدیم و با این دیدار شادابی
و نشاط ویژه ایی برامون بوجود اومده بدونیـم که طرف مقابـل از این
دیدار خوشحاله حتی اگه در گذشته کدورتی بین مون بوده باشه
و بـدونیم که قلـباًٌ هم دیگه را بخشیـدیم ولـی برخی عوامل
مانع اعلام بخشش بودن .
وقتـی مـزار رو تـرک می کردیـم بـه یکی از همراهانـم گفتم
اگه تـوی خونه پای تلویزیـون می نشستیم از تجـدیـد
دیـدار بـا این همـه از دوستـان و بستـگان و هـم
محلی ها خبری نبود . طرف با حاضر جوابی
گفت:
حق باشماست البته زرنگی کردی تا خیلی ها دم خونه تون
نـیـان و سـراغت را نگیــرن و ایـن طـوری مفـت در رفتـی .
!!!بچه محل!!! دوستت دارم
به گرمی و شادی دیدارهای سال نو
94/1/17
10:4 ص
طرح هادی
می دانیم طی دهه اخیر وسایل نقلیه و
ماشین آلات کشاورزی
افزایش چشمگیری داشته است ولی
معابر روستا نه تنها بهبود نیافته
بلکه بدتر از گذشته شده است .
با توجه به شناختی که از مردم این محل دارم می دانم
اکثریت از مزایای طرح مطلع اند .
آیا زمان آن نشده تا طرح هادی در این روستا اجرا شود ؟
به نظر شما هم محلی های گرامی
کدام عامل یا عوامل
نقش مؤثری در اجرایی شدن طرح هادی را دارند ؟
بودجه و اعتبارات مالی
همکاری مسئولین مربوطه
شورای اسلامی و دهیار
اراده اهالی محل
اطلاع از محاسن طرح هادی
امید است با همدلی و همت اهالی روستای داردکاشت و
همکاری شورای اسلامی و دیگر مسئولین مربوطه شاهد
تغییرات اساسی در زادگاه و زیستگاه خود باشیم و
آبادی زیبای خود را آبادتر و جذاب نماییم .
ـــــــــــــ
در این راه می بینم نه یک اما و اگر
که این افسار دارد هزاران اما و اگر
امسال می بینم تا 10 سال دیگر
گر عوض شود 4 دوره شورای دیگر
شاید و شاید جوب و جدولی آید
اما آسفالت باشد چند سال دیگر
"هردمبیل"
93/12/5
5:14 ص
سالروز میلاد حضرت زینب (س) گرامی باد .
**** **** **** ****
»آماده شدن مقدمات سفر زیارت به سوریه »
یکی دو شب قبل از دی ماه 1383 کنار تابلویی که
روی دیوار اطاق پذیرایی نصب شده بود ایستادم و
آرام آرام نوشته های روی تابلو را زمزمه می کردم که :
کربـلا در کربـلا می ماند اگـر زینب نبود .
شیعــه می پـژمـرد اگـر زینب نبـود .
لحضاتی بعد وقتی با خواندن بعضی اشعار صدایم بلندترشد
بچه ها از خواب بیدار شدند و پرسیدند که چه خبره ؟
گفتم : نمی دانم چرا حالم خوب نیست ، بدجوری به هم
ریخته ام هوای خرابه شام زده به سرم .
دلم می خواست الآن آنجا بودم و ...
یکی از بچه ها گفت : اینجا کجا و خرابه شام کجا ؟
تا همسایه ها بیدار نشدند چراغ را خاموش کن .
من هم چراغ را خاموش کردم و خوابیدم .
فردای آن شب پسر عموی دوست داشتنی ام
( حسین ) زنگ زد که فـازمتـر و سیـم چین را بیار
که برق نداریم .
با عجله رفتم و دیدم که پایه فیوز کنتور برق خراب شده
نیاز به تعویض داره .
بعد از انجام کار چای تعارف کردند و مشغول خوردن
چای وبیسکویت بودیم که جواد گرائیلی با خانمـش آمدند .
هنوز احوالپرسی تمام نشده بود که جواد گفت :
حال داری تا سوریـه با هـم همسفـر شویم .
گفتم حال دارم ولی پول ندارم .
گفت من که از شما پولی نخواستم .
اگر آمادگی داری بگـو هر لحظه ممکن است ظرفیت تکمیل شود .
چون که برای یکی دو نفـر هم بیشتـرجا نـداریم .
انشاءالله فـردا یا پس فـردا حرکت می کنیم .
از همانجا زنگ زدم با همسرم مشورت کردم .
و ایشان در جواب گفت با توجه به قضیـه دیشب
بهتـره قبول کنی .
شاید حضور شما در منزل پسر عمو و هم زمان حضور آقا جواد
و طرح موضوع حکمتی درکار باشـه .
و دو روز بعد همراه آن کاروان زیارتی توفیق زیارت
حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) نصیبم شد .
و ماه ها بعد با اصرار زیادم هزینه سفر را از من گرفت .
از آنجایی که گذرنامه ام انفرادی بود متأسفانـه نتوانستم
همسرم را با خودم داشته باشم .
امیدوارم هرچه زودتر با برگشت آرامش در سوریه
توفیق زیارت آن اماکن مقدس نصیب علاقمندان شود .
93/9/13
12:18 ع
یه روز معلم مون تابلویی رو کنار تخته سیاه آویزون کرد
و گفت: از روی این تابلو نقاشی بکشید .
هر که نقاشی اش به این نابلو شباهت بیشتری
داشته باشه نمره بیشتری می گیره !!!
******* ******* ******* *******
بعد نیم ساعت ورقه ها رو جمع کرد !!!
بعضی از نقاشی ها در حد قابل قبول و بعضی دیگه
به هر چیزی شباهت داشتن
الا به تابلوی کنار تخته سیاه !!!
معلم گفت : شماها نمونه مقابل تون بوده
چرا این همه اشتباه داشتید !؟
نمونه و الگو را نگاه کنین و دوباره بکشین .
بعد ادامه دارد که :
اگه دقت نداشته باشین عادت میکنین
وقتی بزرگ شدید هم خود اشتباه می کنین
و هم دیگران رو به اشتباه می اندازین !!!
******* ******* ******* *******
سالها بعد وقتی پا به سن گذاشتم
دیدم که عده ایی مثل دوران دانش آموزی
باز هم در کشیدن نقاشی نمره قبولی نمی گیرن!!!
این بار تابلوی مقابل همه با تابلوی دوران
دانش آموزی فرق داره !!!
تابلویی به وسعت و بزرگی تصویر زندگی ،
تابلویی به بزرگی تاریخ امامت و ولایت ائمه اطهار !!!
تابلویی که اندیشمندان و علمای دین و زندگی
مقابل مون قرار دادن !!!
چرا و تا کی اشتباه !؟
به قول معلم بازهم اشتباه !!!
اشتباهی که؛ هم خود و هم دیگران رو
به اشتباه و شاید هم نابود می کنیم !!!
اشتباهی که شاید فرصت جبرانش نباشه !!!
******* ******* ******* *******
رحمت خدا قلم و صاحبش که
بدون تقلب جمله ایی راخلق کنه .... !!!
93/7/8
10:23 ص
نمی خواهم تلاشهایی که برای برگزاری یادواره های شهداء ویا
گرامیداشت مناسبت های هشت سال جنگ ، بویژه هفته دفاع
مقدس انجام می گیرد را نادیده بگیرم . بی انصافی است اگر
بخواهم مراسم استقبال از رجعت شهداء را کم اهمیت جلوه
دهم و به قول بعضی ها نامردی است اگر بخواهم آثار فرهنگی
منتسب به شهداء و ایثارگران و رزمندگان را بی اهمیت بدانم .
آنچه مجبورم می کند تا گاهی قلم را با تندی به گردش در آورم
فراتر از اقدامات انجام شده در وادی جنگ و جهاد و فرهنگ ایثار
و شهادت است .
اگر در مجالسی و با در یادداشتی می گویم و می نویسم که به
آبادانی دنیای تان بپردازید ویا اینکه با سلیقه های قشنگتان این مسافر
خانه فانی را تزئین کنید ویا با بغض غریبانه ایی می خواهم که جان شهداء
دست از سر ما بردارید و ما را به حال خودمان رها کنید تا در کنج خانه ها
و آسایشگاه هابا درد های مان همراه شویم .
اگر می گویم که نگذارید تا دست به قلم شویم ، اگر می خواهم که
نگذاریدتا پای مان به مجالس و یادواره های شهداء باز شود ، سختی
در روایت گری و یادآوری خاطرات گذشته نیست بلکه طلب و خواسته
های رزمندگان و ایثارگران دوران دفاع مقدس است که چه بخواهیم و
چه نخواهیم حداقل آرامش و امنیت دنیای مان مدیون آنان است .
خواسته هایی که از آرمانهای مقدس و ایمان و اعتقاد قلبی آنان جاری و
خود عاملی برای حرکت شان بسوی میادین جهاد و شهادت می شد .
خواسته هایی که برای حفظ و بقای آن هرآنچه که داشتند را درکف
اخلاص و نهاده و با خدای خود معامله نموده اند .
آنان برای حفظ تمامیت ارضی این مملکت ، برای حفظ وآرامش جان و
مال مردم این سرزمین ، برای بقای نظام مقدس جمهوری اسلامی ،
برای حفظ ارزشهای دینی و مذهبی و برای هرآنچه که سرمایه مادی
و معنوی بوده و مورد تهدید و تجاوز و غارت قرار گرفته بود و می رفت
تا سراسر این مملکت را در برگیرد به ندای عقل و دل خویش و به ندای
امام و رهبرشان لبیک گفتند .
عده ایی در میدان نبرد قهرمانانه جنگیدند و عده ایی هم در پشت
جبهه به پشتیبانی و تجهیز و تدارکات آنان می پرداختند .
جنگی که همچون جنگ های عصر حاضر ابتدایی ترین محصولش
شهید و مفقودو مجروح و اسیرو ویرانی های شهر ها و آبادی ها
بوده است .
با تقدیم ادب و احترام به تمام ایثارگران و رزمندگان
پرسشی را مطرح می کنم .
اگر عمل دیروز رزمندگان و اوج ایثارگری و رشادت های آنان
وادارمان می کند تا سر تعظیم فرود آوریم و تحسین و تقدیر
از آنان را وظیفه خود بدانیم . اگر راه و مرامشان خدایی و ثمره
عملشان برای تمام مردم این سرزمین بوده و هرچه از آن سالها
فاصله می گیریم عظمت و ابعاد کارشان نمایان تر می شود پس
چرا برخی به بهانه هایی که مجال ذکرش نیست به بی راهه می روند .
از جمله اینکه چرا اراده ایی مقتدر و مصمم برای ساماندهی عفاف
و حجاب که از اولین خواسته هایی است که در وصیت نامه های
شهداء آمده چاره جویی نمی شود .
به زبان ساده تر اینکه :
کاری به کار مفاسد اقتصادی و اداری و قضایی و دیگر پرونده هایی
که هر از چندگاه به سر زبانها می افتد ندارم .
کاری به کار باندبازی ها و حزب بازی های سیاسی ندارم .
کاری به کار سینما و فیلم های هالیودی ایرانی ندارم .
کاری به کار موسیقی وآهنگ و آوازوتک خوانی ها و
جمع خوانی های دختران ندارم .
کاری به کار سالن های اجتماعات و فرهنگ سراها
و برنامه های شادآنان ندارم .
کاری به کار زیر و بم عروسی ها و جشنهای خصوصی
در معابر عمومی ندارم .
کاری به کار فقراء و گرانی ها و هدیه یارانه ایی خواربار ندارم .
کاری به کار جلوه گری و دهن کجی ماشین های میلیاردی به
آرزومندان ماشین های چند میلیون در خیابانها را ندارم .
کاری به کار هیچ کس ندارم جان شهداء دست از سر ما
بردارید که اگر ادامه دهم به طالبانیسم و
شاید هم بدتر متهم شوم .
"خدابخش قبادی"
93/5/29
5:25 ص
پـس از موج دل واپسی ها ،
دل شــوره ام نگذاشت تا دل آرام باشـم .
دل و دل کردم ،به نـدای دل گـوش دادم که می گفت :
دل سـرد نشـو ، تـو دل سوختــه ایی ، درد دل بازگـو
شایـد دل سـوزی ، سـوز دل ، دل چسبـی را از
تــه دل گـوش داد و بـرای دل تنـگـی
که از دل نـوازی های دو دل و
چنـد دلــه ها دل گیــر
شده باز گوید .
گفتـم ای دل :
اگـر دل باختـه ایی دل نـگران و دل داده ،
دلش مرده باشد چـــی ؟
آیـا دل جویـی ام دل گرمـش می کند ؟
دلِ یک دلـه ایی گفت :
ای شیر دل ، بـد دل نباش ،
دل قـوی کن که اگر کلام تـو دل آزار
نباشـد شایـد آن سیاه دلــی که او را سنگ دل
می خوانـی در گوشـه دلــش دل رحمـی ها داشته که
به وقت دل تنگـی ، دل به دریا زنـد و از دل بنـدی ها
و دل گرمـی هایی که روشن دلــی و زنده دلــی
را از دلـــش گرفته دل شستــه و از هر
92/4/19
4:12 ص
قـطار عشـق سـوی خـدا میرفت ...
ازهر ایستگاهی مسـافـرانی سـوار و در
ایستـگاه بـهشت
همـه پیـاده شـدنـد
جـزء انـدکـی از مخلـصیـن
گـویـا فـرامـوش کـرده بـودنـد که:
مقصــد خــداست .
.................................................
سـلام بـرعاشقـان طـریق عشـق
عـاشقـان و همسفـران !
بـارایحـه دل انگیـز رمضـان
فصـل عاشقـی فـرا رسیـد
عشـق بـازیهای تان ، گـوارای وجـود
التماس دعـا
گاهی برای خودم یه چیزایی می نویسم . و بعضی مطالب را تو وبلاگم بارگذاری می کنم. وبلاگ نویس نیستم فقط دوست داشتم برای خودم وبلاگ داشته باشم.