90/4/30
3:58 ص
وقتی اوامر الهی زمین بمونه
اوامر شیطانی جاشو می گیره
وقتی آموزه های دینی فراموش بشه
آموزه های جعلی فراون می شه
وقتی جذابیت های دنیایی مقابل مون خود نمایی کنن
حلاوت معنویت و شیرنی هزار طعم دنیایی جاش عوض میشه
وقتی اراده ای برای مقابله بامنکر نباشه
معروف پژمرده می شه
وقتی معروف پژمرده بشه
آمر به معروف هم کتک خور می شه
وقتی آمر به معروف کتک خور بشه
خالق و خدای معروف حامی معروف می شه
معروف شناسا و دوست داران معروف گفتن
تاریخ شاهد کتک خوردن آمران به معروف بود
اما نگفتن تو عصر حاکمیت معروف
تازیانه بر پیکر معروف و آمرش زدن
ادامه داره
90/1/11
5:9 ص
به نام خدا
زمون جنگ وحوادث تلخ و شیرین با تموم مشکلات جبهه های جنوب وغرب منو خسته نکرده بود،هیچوقت از ترکش و دردش ازشیمیایی و زهرش،ازموج انفجارو وزوز گوش و درد ستون فقرات شاکی نبودم، از تیرمستقیم وجسم آسیب دیده ایی که هرچه سن بالاتر میره و دردش تازه ترمیشه شکایت نکردم، ازسالهای طولانی درد و دوا و درمون همراه بابیدارهای شبونه تو خونه تا بستری شدن تو بیمارستانا و آواره شدن زن و بچه ام تو راه روهای بیمارستان وحتی حسرت چندین ساله خوردن وآشامیدن بعضی ازنعمت های الهی نه تنهاشاکی نبودم بلکه ازعمق وجودم احساس رضایتی دارم که برا همه کس قابل باور نیست فقط اونایی میتونن باورم کنن که همدردم باشن ، باورکنید نمی خوام تا باورم کنید چون میدونم تحمل این همه درد تواین همه سال کار راحتی نیست و میدونم حتی کار من هم نیست فقط لطف خدا بوده که تا کنون کم نیاوردم چون معتقدم خدا سعادتمو اینکونه خواسته وتسلیم اراده اویم.
ولی یه خواهش ازشما دارم واینکه کمی وقت بذارین و این شکایت نامه رو بخونین . اگه اهل دلین حداقل درد دلمو گوش بدین ازهرچه که تا کنون برام پیش اومده خدا رو شکرمیکنم بقول یکی که میگفت خودش داده وخودش گرفته. همه اش رو نخواسته ببره ، ما امانت داریم یه روز میآد وهمه اش رو میبره و درکنارشکربه درگاه خدا ازیه عده آدما و کارهاشون شاکی ام ، از بی مهری ها و توهین ها و زخم زبونای آشکاروپنهون بعضی ازخودیا شاکی ام، از کوچه و بازارایی که روزی تو دیواراش نوشته بود «دلها فقط با یاد خدا آروم میگیره» اما الآن نوشته اش با خطهای جذاب تر عوض شده که «آرامش زندگی باماشین ولوازم ...» از برخی مسئولین بخصوص اونایی که متولی فرهنگ اسلامی هستن وتوتماشا خونه ها و سالن های اجتماعات شون هنجار شکنی میشه شاکی ام، از اونایی که پول بیت المال مسلمین رو میگیرن تا برا ترویج فرهنگ غنی اسلام و تشییع کار فرهنگی کنن اما بعضی هاشون کاری میکنن تا عده ایی بی قید وبند دین و مذهب خوششون بیاد تا براشون کف بزنن ، ازپوشش خانما تو اماکن خصوصی و عمومی ، ازمجالس و جشن های ازسرشب تا دم صبح که حلال و حروم ومحرم ونامحرم رعایت نمیشه ، از پخش صدای موسیقی های مبتذل با لوازم صوتی بسیارقوی که حتی مجازش هم مزاحم خلق الله است شاکی ام ، از جونایی که جونی شونو ، سرمایه های آینده این مملکت و آروزهای پدر و مادرشونو برباد میدن ، از کسایی که با تجارت سم های مخدر و روان گردون به کاسبی مشغولن از نیروی انتظامی وعدالت خانه نظام اسلامی ونمایندگان مردم تومجلس و از مسئولینی که در برخورد با مروجین فساد و ابتذال کوتاهی میکنن شاکی ام ، از پدر ومادرایی که برا کلاسای فوق العاده بچه هاشون هزینه های فراون میکنن اما تو برنامه هاشون کلاس دینداری واخلاق جایی نداره شاکی ام، از پدرو مادرایی که بچه هاشونو بچه میدونن وبا رفتارشون تو خونه کناراینترنت ماهواره وموبایل بجای درس زندگی و دنیا و آخرت شناسی درس بی دینی ولامذهبی میدن شاکی ام ، از معلمایی که تو کلاس درس به تدریس کتابای درسی اکتفا کردن و درس دین و اخلاق را به معلم دیگه واگذار کردن شاکی ام،
شکایت از اونایی دارم که جرأت ندارن اعلام کنن دشمن درتهاجم فرهنگی تا کجا پیش اومده و چه مقدار از سنگرای دین و فرهنگ مونو گرفته وآسیب دیدگان تواین تهاجم کجای دنیاو آخرت قرار دارن .
ونمیدوم که چه کنم اگه اعتراض کنم میگن امربه معروف ونهی ازمنکرمراتبی داره تا اینجا اومدی الباقی وظیفه دولت اسلامیه که باید انجامش بده . اگه به اعتراضم ادامه بدم ازیه طرف عده ایی میگن به مصلحت نظام نیست ازطرف دیگه عده ایی میگن مگه انقلاب ومملکت فقط مال شماست ، هر کسی عقیده ایی داره ، به عقیده مردم احترام بذارتا به شما وعقیده تون احترام بذارن .
شاید حق با شما باشه ولی این درد دلم بود وشکایت نامه ایی که نمیدونم کجا باید ببرم ازشهداء وخدای شهداء طلب بخشش دارم والبته میدونم که این روزا گوش شنوایی برا اینجور حرفا کمتر پیدا میشه و میدونم دلهای زخمی شده از نامردمی های خودی ها درد دلاشونو کجا میبرن تا گوش شنوایی باشه . من هم مثل اونایی که با مولاشون درد دل میکنند منتظرسفربه جمکران میمونم تا این شکایت نامه رو تو صحن مسجد جمکران برا آقا بخونم . میدونم که با این چشم گنه کارم نمی تونم آقا رو ببینم اما یقین دارم که مولای ما حتی از نامه نخونده ام باخبره . همونجا بهش قول میدم که اگه یه روزی ولی فقیه و مولامون « سیدعلی خامنه ایی» اشاره کنه با همین جسم های ناقص کاری میشه کارستون.
سرتونو درد آوردم و خسته تون کردم خواستم درد دلمو گوش بدین و بدونین که ما سربازان مالک هستیم و فعلاًً دعوت به صبریم . آخه این روزا مالک و شمشیرش بدون فریادهای عمارها به کارنمیاد تو هر دیاری درکنارمالکها، عمارها باید که فریاد بزنند تا اشعث ها علی را تحت فشار نزارن . اشعث هایی که نمیدونن و یا نمیخوان بدونن با علی بودن یعنی با پیامبر بودن یعنی حق مطلق . اشعث هایی که جنگ های سیاسی ، نظامی ، اقتصادی ، فرهنگی پیروز شده را با ایمان و اراده های سست شون به شکست می کشونن. همونایی که امروزه میگن به ماهواره ، مد، حجاب گیر ندین به بانک و بازاری به کتاب و نویسنده به روزنامه و روزنامه نگاربه دانشجو استادش گیر ندین . به مهمونای خارجی بدبین نباشین . اسلام دین تساهل و تسامحه . پیامبرو امام اول مون مهربون بودن شما راه اونا رو ادامه بدین .
عمارها باید باشن و فریاد بزنن ، باید تومحله ومسجد، تو حوزه و دانشگاه ، تو کوچه و بازار، تومجلس ودولت ، تو فضای حقیقی و مجازی ، میون خودی وغیرخودی فریاد بزنند که اگرعلی (ع) رو قبول دارین و با افتخار از مهربونیش حرف میزنین حتماً میدانید که علی (ع) چرا و چندتا جنگ داشته؟ و باچه افکار واندیشه ایی درجنگ بوده ؟
و ختم کلام اینکه از اشعث ها و ابوموسی ها شاکی ام که بی شک در نبود عمارها و مالک ها ، تاریخ مسجد کوفه و سکه و صلح حسنی وعدهای حکومتی را تکرار خواهند نمود.
یاد شهداء به خیر که همواره سفارش میکردن تا دورولی فقیه حلقه بزنین و پشتیبانش باشین تا هرچه زودتراسلام ناب درجامعه و بین مردمانش فراگیربشه که اگر شد اون دردانه هستی خواهد آمد . یاصاحب الزمان (عج)
89/12/10
8:5 ص
شما ای فرشتگان پری روی با خود وپسران جوان چه می کنید؟
می دانم نمی خواهید پسران را به هرزگی دعوت کنید ،
ولی آیا در خلوت خویش اندیشیده اید وقتی اندام دلفریب تان
همانند غذای خوش طعم در معرض دیدگان گرسنگان قرار گیرد
چگونه قلب و فکرشان را از کار می اندازد؟
وآیامی دانید در آن شرایط کنترل غریزه جنسی آسان نخواهد بود؟
وآیا میدانید آینده تان چگونه رقم خواهد خورد؟
می دانم گوهر عفت ومتانت خود را ارزان نمی فروشید و
می دانم وجودتان کانون مهر و عاطفه ای است که فرد فرد
جامعه را روح اخلاق ومتانت و وقار خواهد بخشید.
پس بیائید خود را از دامی که سواستفاده کنندگان پول پرست به بهانه
مدلهای روزآنهم برای منافع خویش در سر راه تان قرار داده انددور سازید
و با اندکی دقت درانتخاب مدلها و پوشش مناسب بر اندام پریوش خود
تیرهای سمی را از پسران دور سازیدو
افتخاری نسیب پدران وبرادران تان کنید
تا با سر بلندی تمام به پاکدامنی تان ببالند.
89/12/10
8:5 ص
رویای شیرین من
همهمه ی نوجوانی ام را خاموش کرد
و همه ی وجودم رااسیر خود ساخته بود.
او آزاد ومن در اسارت
و در اساتکده اش هم رازم شده بود.
او مراد ومن مریدش
و چشمی بهم خورد و چرخ گردون
او را در تابوتی آراسته
از مقابل دیدگانم به سرا پرده خیال برد.
رویایم رفت تا من به اسارت کابوس درآیم
وقصه گوی شبهای تارم شوم.
اینک من ماندم و
کابوسهای جهنمی
89/12/10
8:5 ص
صدای اذان
به لحظه جدایی مون ... به نی زارها ... به نخلستانها ...
به اروندی که یین مون خطبه جدایی تا قیامت رو خوند ....
به همه ی دردها و ناله ها... درد دوری و تنهایی ....
به لباسهای خاکی و خونی ، که عاقبت کفن شد ...
به همه ی یاران غریب و آشنا ...
به لحظه های وداع و تا صبح فردا ...
حسین بوی غربت می آید ...
دلم برای صدای اذان روح بخشت تنگ شده ،
بلند شو اذان بگو تا بیدار شوم ....
جانم به قربان صفایت ، صفا کوشکی ...
میترسم که بگویم مرده ام ...
برخیز و اذان بگو ...
که میخواهم باشنیدن صدایت ...
زنده شوم
89/12/10
7:45 ص
به نام خدا
*در اوایل جنگ،جنگ بود ولی جهاد نبود. هرچند دربین فرماندهان پایین دستی و رزمندگان ، جنگ و دفاع، سمت و سوی جهادی داشت.اما در نگاه فرماندهی و مدیریت جنگ، نگاه جهادی وجود نداشت. ولی بعد از قطع شدن دست بنی صدر و طیف خائن او از فرماندهی و مدیریت جنگ، شاهد حضور نیروهای جان برکف سپاه و مردمی (بسیج) در عرصه های فرماندهی و تصمیم گیری بودیم.که تعریف و تفسیر جدیدی از جنگ را به ملکه ظهور نشاندند، تعریفی که هویت جهادی جنگ را نمایان ساخت .
*محصول نظامی این روحیه جهادی در عملیاتها پیروزی های متفاوتی بوده اندکه با حداقل امکانات نظامی و تدارکاتی در تاریخ دفاع مفدس ماندگار شدند . محصولی که با اخلاص وعمل که شهیدانی چون حاج حسین بصیر(قائم مقام لشکر ویژه 25 کربلا) آمیخته شده تا جایی که ماندن در جبهه را از تشرف به خانه ی خدا ترجیح می دادند .
*مسئله ی مهمی که در جهاد وجود دارد همان زندگی جهادی است که با زندگی عادی کاملا متفاوت است ، وقتی زندگی جهادی یا ارزشها جهادی شوند نگاه دنیایی سمت و سوی خودش را به نگاه آخرتی می دهند و به قولی فرهنگ تغییر می کند .کسانی که وارد این عرصه شوند احساس می کنند وارد یک دنیای دیگر شده اند . شاهد این ماجرا رزمندگان دوران دفاع مقدس هستندکه به خوبی این حالت را حس می کنند . اگر این روزها به بهانه گرامیداشت هفته دفاع مقدس پای تلویزیون ویا مجالس خاطره گویی رزمندگان بنشینیم حسرت و افسوس از شرایط جهادی و حالات آن دوران را در بیانات و جملاتشان به راحتی احساس می کنیم که بقول اهل فوتبال چه فرصتهای طلایی داشتیم .
*در اینجا بعنوان یک ایرانی که شرایط عملکرد نیروهای کشوری ولشکری را در دوران بافتخار وجود روحیه جهادی دیده و تجربه کرده از مسئولین نظام طی سالهای پس از جنگ فقط یک سئوال دارم و آن اینکه چرا نگرش جهادی از جامعه ی مدیریت کشور رنگ باخته تا جایی که وزارتخانه ی خدومی چون جهاد سازندگی را به جای تقویت و گسترش روحیه جهادی اش در عرصه های مدیریتی گوناگون جامعه، تغییر هویت داده اند؟.
هویتی که به جای تلاش و خدمت با نگاه جهادی،رنگ و بوی کار و مزد به خودش گرفته و مأموریت پذیری را جایگزین مسئولیت پذیری نموده است.
خدابخش قبادی
89/12/10
7:45 ص
درهوای هور و نی زار، در هوای نخل و اروند ،
در سکوت و درد ، دلم هوایی شده،
در آرزوی لاله ها ، در غم هجر یاران،
ابر اندوهم و باران درد .
رهسپار خاطراتم ، با کلاه خود، با ماسک و کوله ،
از حلبچه تا شلمچه در پی مردان مرد ،
پر می کشم ،
به سنگر ها و میدان مین سر می کشم .
89/12/10
7:45 ص
همـواره در محیـط کار و زندگی ویا در کـوچه وبازار صـداهایی بگوش می رسـد که به تناسب حـال و حوصـله و میزان دقت مان توجـه ما رابه خود جلب می کنند که گاهی هم ممکن است صرف نظر از سـود و زیانـش از اهداف روزمره زنـدگی مان باز مـانده و به سوی منـادیان آن صـداها گرایش پیدا کنیم، که این گرایشـها مـی توانند در شکل گیری ماهیت زندگی مان اثر بسـزایـی داشته باشد. در وجود هر کسـی هم نداهـایی وجـود دارد که آدمـی را به سمت وسـویی فـرا می خوانند. باقدری تامل به درون خویـش از میان نـداها نـدایی را مـی شنـویم که شخص را بســوی سعادت و تکامـل دعـوت می کند که اگـر در آن زمان به ندای درون توجه شود و به آن سوی سـوق پیـدا کند در حقیقـت بسوی سعادت حرکت کرده ودر مسیر تـرقی خویش گام نهاده است. پس هـر چه دقت بـه ندای درون بیشتـر باشد سیـر تکاملـی سریعتر و منطقی تر خواهد بود در غیـر این صورت آدمی در زمان خود متوقف شـده و از قافـله رشد وتعـالی عقب خـواهد ماند. |
89/12/10
5:16 ص
تا سالها بر این باور بودم که قاتلان اهل البیت رسول الله در صحرای کربلا لشکریان کافر یعنی غیر مسلمان بودند اما وقتی به مرور زمان با کتاب و کلاس و سخنرانان مختلف آشنا شدم بعضی از حقایق حادثه تاریخی کربلا برایم روشن تر شد و امروز بر این باورم که حسینیان و یزیدیان در امتداد تاریخ بشریت با هم در نبرد بودند و بعد ازاین هم امکان در کنار هم بودن این دو خط فکری وجود نخواهد داشت .وناگزیر در مقاطعی بین حق و باطل جدالی سر خواهد گرفت که بسته به زمان گوناگون نوع و شیوه نبرد متفاوت خواهد بود .
و امروزه علی رقم تعریف و تمجید از بعضی خواص و عوامی که مدعی حمایت از توده مسلمان و سنگ طرفداری از وطن و آزادی خواهی را به سینه می زنند با کمی درایت می توان دید که چگونه در صف یزیدیان ایستاده اند و صوت کف می زنند .
عجله نکنید و فوری هر حرفی را به مسائل سیاسی ربط ندهید .فقط به دادگاههای محل سکونت خودتان سری بزنید ببینید چه خبره ؟ آنوقت در همان راهروی تنگ دادگستری هم یزیدی و هم حسینی راخواهید دید .
و یا اینکه به مساجد محله های تان نگاه کنید و ببینید که در طول سال مسجد برای پول دارهایی که به بهانه ولیمه سفر چند باره به عتبات عالیات و خانه خدا به سالن غذاخوری میهمان اختصاصی تبدیل شده وهیچ مسئولی نیست تا بخشنامه کند که اینجا خانه ی خدا و محل عبادت است نه رستوران .
ولی برای عزاداران حسینی که مجلسی عمومی از فقیر تا غنی را شامل می شود بخشنامه صادر می شودکه چه بکنید و چه نکنید .
ویا اینکه از میان وزارت فرهنگ نظام جمهوری اسلامی آنهم در دولت مدعی پیروان و حامیان اسلام ناب کسی نیست تا به محله ها و تالار ها در مناطق مختلف این سرزمین سری بزند و ببیند که به بهانه مجالس عروسی رقاصی هایی به نام سنتی و بومی چه منکراتی هم صورت نمی گیرد .و با کمال تاسف بعضی از روزنامه ها و حتی صدا و سیما با افتخار آنرا سر تیتر اخبار فر هنگی خود می کنند .
جان کلام اینکه هر زمانی در هر مکانی جهالت و عدم شناخت از خط اسلام ناب محمدی (ص) و سلسله ولایت ائمه اطهار (ع) وجود داشته باشد اوامر الهی به دست دنیا پرستان و آسایش طلبان رنگ و بوی غیر خدایی گیرد عرصه بر حسینیان تنگ خواهد شد و هر چه جایگاه ریاکاران و حق طلبان از جهات مختلف بلند مرتبه تر باشد شدت برخورد بیشتر خواهد بود .
ممکن است گاهی ناحقی برسر یک دعوای مختصر باشدو گاهی هم جریان حوادث بعد انتخابات سال 1388 و گاهی به عظمت حوادثی چون صحرای کربلا .
واینجاست که حسینیان و یزیدیان را درطو ل تاریخ مقابل هم می بینیم نه در کنار هم .
89/12/10
5:16 ص
گفت : از دست خیلی ها دلم گرفته، گفتم مثلا از دست چه کسانی؟
جواب داد: از تموم کسانیکه ناکسن، از عارفان بی معرفت،
از عالمانی که عادل نیستن،از عادلانی که عارف نیستن ،
از عارفانی که عاشق نیستن،
از عاشقانی که خالص نیستن، از مخلصانی که بسیجی نیستن،
از بسیجی نمایانی که جاهلن،از خون هایی که رنگین ترن،از تمام اونائیکه
نماینده مجلسن نه نماینده مردم ،
گفتم چه جالب دیگه از چه کسانی دل آزرده ای ؟
ادامه داد: از ذاکرینی که یاد خدا نمی کنن، از شورداران بی شعور،
از شعورداران بی شور، از اونائیکه بین گل کاکتوس و گل لاله فرقی
نمی ذارن،از اونائیکه نهج البلاغه و روزنامه را یک جور می خونن،
از حسین پرستان حسین نشناس،از حسین دوستان زینب آزار،
از همه اونائیکه زیارت عاشورا می خونن اما عاشورایی نیستن ،
گفتم قضیه خیلی جالب شد بگو ببینم از اینجور آدما هم هستن ؟
بدون معطلی گفت : از تموم سوال کنندگانی که بدنبال جواب نیستن،
از تموم اونائیکه کربلا می رن اما کربلایی نیستن، از همه کسانی که
قمه را فقط بر سر خود می زنن نه بر سر یزیدیان ، از تموم کسانیکه شمع
بیت المال را به این خاطر خاموش می کنن که جیبشون نسوزه،
از چشمهای نامحرم نواز، از گوش هایی که کرهای مصلحتی هستن،
از اونائیکه توجیه می کنن و از اونائیکه توجیه می شن،
از خیلی های دیگه که می ترسم سرت درد بیاد .
گفتم دوست عزیز ، عجب دل پری داری ؟؟
تو با این حال و روزت چگونه زنده ایی؟؟ خدا صبرت بده،
بعد ادامه دادم گفتم :
من که کارم زاره، اما خداوکیلی خودت از کدوم دسته ایی؟؟
آیا این چیزایی رو که گفتی خودت عمل می کنی
یا اینکه از اونایی هستی وقتی هر کاری خراب شد ه همه رو مقصر
می دونن الا خودشونو؟؟
گاهی برای خودم یه چیزایی می نویسم . و بعضی مطالب را تو وبلاگم بارگذاری می کنم. وبلاگ نویس نیستم فقط دوست داشتم برای خودم وبلاگ داشته باشم.